<link href="/modules/mod_maximenuck/themes/default/css/maximenuck.php?monid=maximenuck164" rel="stylesheet" type="text/css"/>

برای مردنش هنوز زود بود!

 ماجرای علی اکبر سعيدی سيرجانی از زمانی آغاز شد که وی در مرداد سال 1368 در روزنامه اطلاعات مقاله ای را منتشر کرد با عنوان «نکته». از آن جا بود که شاخک های محفل اطلاعاتی نرم نرمک متوجه وی شدند. سيرجانی در آن مقاله دست بر روی مواردی گذاشته بود که اعصاب محفل نشينان را مختل کرده بود، مواردی چون:
ساده انديشی و نابخردی حکومتيان در هشت سال جنگ با عراق
مضموم و ناپسند بودن به خارج از کشور فکر کردن به جای به داخل انديشيدن
دوری از ترور و گروگان گيری
اداره مملکت بدون فکر و درايت
موضوع رابطه با آمريکا

پس از گذشت مدتی که ظاهرا در نظر بوده تا زهر آن مقاله گرفته شود، اين بار عطاالله مهاجرانی در بهار سال 1369 مقاله ای باز دوباره در همان روزنامه اطلاعات نوشت به نام «مذاکره مستقيم». اين دو مقاله ضمن آن که موجی گسترده از مخالفت را به همراه خود داشتند، باعث شدند تا تور امنيتی پيرامون سيرجانی و مهاجرانی دقيق تر شود. از آن جمله بود که با حکم محسنی اژه ای قاضی ويژه شنود وزارت اطلاعات، تمام مکالمات تلفنی سعيدی سيرجانی و عطاءالله مهاجرانی ضبط و بررسی می شود.
سيرجانی به همان مقاله بسنده نمی کند و در خلال سال های 1371 و 1372 با نامه های سرگشاده ای، به شدت فضای امنيتی و پليسی حاکم بر فرهنگ و مطبوعات را به چالش می کشاند و به زير سوال می برد، غافل از آن که اگر عطاءالله مهاجرانی همپای وی در شب نشينی ها و جلسات با وی هم رای و هم نظر است، وی از مصونيت گارد هاشمی رفسنجانی بودن عاقبت الامر استفاده می کند، ولی وی نويسنده ای مخالف و منتقدی بيش نيست.
نهايتا سعيدی سيرجانی در تاريخ 23 اسفند 1372 توسط معاونت امنيت وزارت اطلاعات بازداشت و به گروه اجتماعی وزارت اطلاعات جهت تحقيق سپرده می شود. مديريت گروه اجتماعی در آن زمان به دست حسين شريعتمداری بوده است و شريعتمداری نيز بسيار مشتاق بود تا از اين طريق بتواند محملی برای بازداشت عطاءالله مهاجرانی فراهم نمايد، به طوری که اقدام به نگارش نامه ای به شرح زير می نمايد:

گروه اجتماعی وزارت اطلاعات
مورخ: 18/1/1373
شماره 345/ج/19/م
موضوع: عطاءالله مهاجرانی

معاونت محترم 104
با سلام
همان طوری که مستحضر هستيد، به دنبال تحقيق از آقای سعيدی سيرجانی به نکاتی خاص برخورده ايم که حضور پررنگ عطاءالله مهاجرانی در آن مشهود می باشد و بسيار ديده می شود که نامبرده نقشی آمرانه و محرکانه ای در رابطه با ايشان داشته است، فلذا خواهشمند است با عنايت به ريز مکالمات تلفنی و مدارک موجود پس از کسب نظر مقامات محترم دستور مقتضی را برای ادامه کار صادر نمائيد.
با تشکر و التماس دعای خير
310
متعاقب نامه فوق، علی فلاحيان برای کسب اطلاع و اجازه، موضوع تخلف عطاءالله مهاجرانی (معاون پارلمانی دولت) را مطرح می کند که مورد مخالفت دولت و اعتراض قرار می گيرد. علی فلاحيان «دست خالی» از هيات دولت باز می گردد ولی عصر همان روز محفل اطلاعاتی به طور شيطنت آميزی خبر مذکور و مکالمات مهاجرانی و سيرجانی را در روزنامه ی کيهان منتشر می نمايد.
تير اول محفل اطلاعاتی که بازداشت مهاجرانی بوده به سنگ می خورد و پس از آن با همکاری گروه اجتماعی (حسين شريعتمداری)، محفل اطلاعاتی در نظر می گيرد از مجموع فيلم های اعترافات متهمانی که تا به حال اخذ نموده، به همراه اعترافات سعيدی سيرجانی مستندی تلويزيونی بسازد. سعيدی سيرجانی از زندان توحيد به بازداشتگاه پل رومی و از آن جا نيز به يکی از خانه های امن وزرات اطلاعات در ولنجک منتقل می شود. دو تيم مسئول کار بر روی سعيدی سيرجانی می شوند. يک تيم فنی که با عمليات روان گردانی و گاها شکنجه از وی اقرار تصويری می گرفتند (اين تيم از اطلاعات نيروی انتظامی و زيرنظر مسعود صدرالسلام و محمدرضا نقدی گزينش شده و در اختيار وزارت اطلاعات قرار گرفته بود)، تيم ديگر که از عوامل وزارت اطلاعات و نيروهای متمايل به چپ بوده که سعيدی سيرجانی تا به آخر آن ها را «دوستان و رفقای خود» می شمرده است.
چهل و پنج ساعت برنامه در چندين محور اعترافات از سعيدی سيرجانی زيرنظر حسين شريعتمداری و سعيد امامی ضبط شده و بدست عوامل توليد مستند «هويت» سپرده می شود. اما سعيدی سيرجانی دارای اطلاعات اضافی بوده و رو در رو با حسين شريعتمداری و دو تن از افرادی که از رفقای نزديک سيرجانی بوده و در ارتباط با معاونت امنيت وزارت اطلاعات بوده اند، و در ثانی غالب اين اقارير که بنا به گفته ی سعيد امامی در 25/10/1375 در دانشگاه همدان، ده ها ساعت اعتراف سعيدی سيرجانی را داشتند که جامعه هنوز آمادگی شنيدنش را ندارد و برای بسياری ها نيز اعجاب آور خواهد بود، که تمامی اين اعترافات البته با ضرب و شتم و شکنجه های روحی و جسمانی همراه بوده، به طوری که در اثر اين شکنجه ها يکی از کليه های سيرجانی از کار افتاده و آن سيرجانی ضعيف و بی حال شده بود که با آن که به مدت سه ماه در اختيار تيم تصويربرداری بوده، ولی به علت ضعف مزاجی و زرد شدن رنگ صورت وی و لاغر شدن شديدا محسوس وی، کار تصويربرداری نيمه تمام تعطيل می شود.
سيرجانی در يکی از مصاحبه هايش با زبان ايما و اشاره و زيرکی به اين ضرب و شتم ها اشاره می کند و می گويد: «... تلنگر سفتی به روح من می خورد... پس بايد بگويم که در تمام نوشته ها و گفته های من رگه هايی از لج بازی بوده...»
همه ی اين ها عواملی بوده اند که باعث شده تا سيرجانی زنده از دست محفل اطلاعاتی خلاص نشود. سعيد امامی ضمن آن که پيشتر در جلسه شورای اطلاعات استان اصفهان ماجرای چگونگی قتل سيرجانی و آن «تلنگرهای سفت» را با آب و تاب تمام شرح داده بود، در اوراق بازجويی خود دوباره به آن اشاره می نمايد:
«...سيرجانی در اواخر کار واقعا بريده و بيمار شده بود. شايد هم تيم فنی در تعزير وی بسيار زياده روی نموده بود، شايد هم از... وی بوده، نمی دانم الله اعلم. حال سيرجانی خوب نبود و ضبط ويدئويی نيز ديگر موثر نبود. يک ماه ديگر وی را در خانه نگهداری کرديم تا که قرار بر حذف وی گرفته شد.
س: اين قرار چگونه و از چه طريقی گذاشته شد؟
آقای محسنی خود از آيت الله خوشوقت حکم حذف سيرجانی را گرفت که همان شب پس از آن که به اطلاعم رسيد با ... و اکبر خوش کوش و يدالله رفتيم به خانه ی امن. پرسنل عمليات را فرستاديم. آن ها که از خانه رفتند، يدالله قرص آرام بخشی به وی داد و بعد... با آمپول هوا کارش را تمام کرد.
من و اکبر و... رفتيم و يدالله همان شب جنازه را تحويل تعاون وزارت داد...»

در تاريخ 6/9/1373 خبر فوت سعيدی سيرجانی منتشر می شود و چند روز بعد از آن هنگامی که کانون نويسندگان و دوستان سعيدی سيرجانی تصميم می گيرند برای وی مراسمی برپا کنند، تعدادی از نويسندگان و فعالان اين جمع از جمله دکتر سيمين دانشور، محمدعلی سپانلو، سيمين بهبهانی و غلامحسين ميرزا صالح و صالحيار را احضار و چشم بسته به يکی از خانه های امن وزارت اطلاعات منتقل می کنند. سعيد امامی خود با حضور در ميان نويسندگان اعلام می کند که: هيچ نوع خبر، سخن و مراسمی درباره مرگ سعيدی سيرجانی نبايد شنيده و ديده شود، و پس از هشدار و انذارهای پی در پی سعيد امامی و نبايدهای وی، صالحيار می پرسد پس ما چه بکنيم؟ که در جواب سعيد امامی می گويد: برويد روزنامه کيهان را بخوانيد، آن جا نظرات نظام منعکس است.
آری، سعيد سيرجانی پس از گذشت بيش از ده ماه بازداشت و شکنجه های پی در پی و دسايس محافل اطلاعاتی سعيد امامی و «رفقايی که بعضا امروز فرياد حق طلبانه شان گوش فلک را کر کرده» ناجوانمردانه کشته شد.
مرگ سيرجانی اگر چه از اولين ها نبود، اما از زمره آغازين ترورهای سياسی باند فلاحيان، محسنی، امامی بوده و قتل های چندی بعد که به قتل های زنجيره ای مشهور شد، پی در پی ستاره های دنباله دار آسمان ادبيات و فرهنگ و سياست ايران را به زمين کشاند و خاموششان کرد، اما کهکشان آزاديخواهی ايران، هرگز نام و نشان آن ها را فراموش نخواهد کرد.

امیر فرشاد ابراهیمی


پی نوشت:
1. قبل از انتشار اين نوشتار، در گفتگويی که با «سايه سعيدی سيرجانی» داشتم، آمادگی خود را برای ارائه اصل اين اسناد در يک دادگاه بين المللی برای اعتراض به قتل علی اکبر سعيدی سيرجانی اعلام نمودم که چنانچه مرجع قضايی اعلام آمادگی نمايد، اين جانب کماکان حاضر به شهادت و ارائه اسناد می باشم.
2. به لحاظ رعايت مواردی از درج بعضی مطالب و نام ها خودداری شده است، که البته در نسخه ی اصلی و اعترافات سعيد امامی اين چنين نمی باشد.

نظرات ()

امتیاز 0 خارج از 5 بر اساس 0 رای
هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
به این مطلب امتیاز دهید:
پیوست ها ( / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

چاپ   ایمیل
اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی