پیام پیروز چگونه ورق خورد
پیروز دوانی در سال 1340 در شهر تهران به دنیا آمد و به دلیل سنت مبارزاتی که در محیط خانوادگی اش وجود داشت، از دوران کودکی به مسایل اجتماعی پیرامون خود حساس بود. با شروع انقلاب، پیروز با انرژی و انگیزه وصف ناپذیر به صفوف انقلابیون پیوست و همزمان با توفان های شگفت انگیز سال 1360 به خاطر هواداری و فعالیت با جریانات چپ دستگیر و به مدت هفت ماه زندانی شد. او پس از آن نیز سه سال دیگر را به خاطر پی گیری فعالیت های سیاسی اش در سایه سار کوه های اوین و در کنار بسیاری از زندانیان گروه های مختلف سپری کرد و پس از آزادی، در غیاب سازمان های سیاسی، خود به تنهایی شروع به فعالیت نمود. شرایط بحرانی حاکم بر تفکیک چپ در سطح جهانی و احساس ضرورت باز نگری در مبانی اندیشه و جست و جوی هویتی نوین برای فعالان سیاسی چپ، دغدغه های فکری و فرهنگی پیروز دوانی را در این دوران تشکیل می داد.
در آن روزگار پیروز با بهره گیری از روحیه شفافیت طلبی و توانایی نظری و اجرایی ویژه اش تلاش کرد تا باردیگر هواداران اندیشه چپ را با وجود تفاوت های نظری و مشکلات فراروی دور هم جمع کند.
او دریافته بود که شاید اکنون دیگر دوران مبارزات مخفیانه به سررسیده است و شاید همفکران وی در این شرایط بیش از هر چیز نیازمند باز نگری در هویت نوین خویش هستند. هویتی که متشکل از دو مؤلفه اساسی دموکراسی خواهی و عدالت طلبی است. کوشش های پیروز دوانی در شرایطی شکل گرفت که جنبش دموکراسی خواهانه مردم ایران نیز آرام آرام پا به افق های جدید تری در خرداد ماه سال 76 می گذاشت.
در این دوران، دفتر فرهنگی پیروز بنیان گذاری شد و دوانی سعی کرد تا همه آگاهان، روشن فکران و فعالان سیاسی را دور یک میز بنشاند. او با انتشار جزوه های "پیام پیروز" و برنامه های فرهنگی دیگر در جست و جوی اتحادی بزرگ متشکل از همه اندیشه ورزان و جریاناتی برآمد که به آزادی ایران و آزادی اندیشه و بیان اعتقاد داشتند و او صادقانه به دنبال راهی می گشت تا مسیر حرکت دموکراسی را در سرزمین مادری اش هموار کند.
دفتر فرهنگی پیروز به روی همه باز بود و ارتباط مستمر او با نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی به سرعت از او چهره ای محبوب و درد آشنا ساخت.
پیروز دوانی، در دفتر فرهنگی پیروز، مطالب گروه های سیاسی اعم از ملی ها، ملی – مذهبی ها، چپ ها و دموکراسی خواهان را از برخی پایگاه های اینترنتی و مسافران می گرفت و در بین دیگران توزیع می کرد.
اتحاد چپ دموکراتیک، اندیشه ای بود که آن روزها همه اوقات او را به خود اختصاص داده بود و او می کوشید در بولتن هایی که از سوی دفتر فرهنگی پیروز برای خواهندگان ارسال می شد، مطالب گوناگونی را در این زمینه از همه طیف های آزادی خواه و عدالت طلب هوادار سوسیالیزم منتشر کند.
ملی گرایان، ملی – مذهبی ها و دیگر تفکراتی که ریشه در تاریخ مبارزات این سرزمین پهناور داشتند، هر کدام بخش های گوناگونی از مطالب این جزوات را به خود اختصاص داده بودند. او در این حرکت فرهنگی کوشید تا با احترام به همه گروه هایی که در این راه هزینه پرداخته اند و در زیر بنای دیدگاه ها و تفکرات خویش به عدالت اجتماعی و تأمین حقوق و مطالبات کارگران و دیگر طبقات زحمت کش توجه دارند، همه را حول اتحاد دموکراتیک، به هم نشینی و همراهی دعوت کند.
"ماهنامه ایران فردا" نیز در چند شماره پیوسته، نشریات پیام پیروز را به خوانندگانش معرفی کرد. پس از این اعلام حضور تقریباً علنی، پیروز دوانی آرام آرام زیر ذره بین قرار گرفت و بارها به او تذکراتی داده شد و گوشزدهایی صورت گرفت.
پیروز دوانی از چند سو تحت فشار قرار گرفته بود و هر چند که نشریات پیام پیروز با دیدگاه ها و منابع کاملاً مشخص انتشار می یافت، اما تهمت ها و برچسب ها موجی از تردید، تهمت و ناباوری متوجه او شد.
کار او علی رغم همه این مشکلات ادامه یافت و پیروز ارتباطات فرهنگی اش را همچنان با بخش وسیعی از علاقمندانی که در نقاط مختلف کشور با او ارتباط برقرار کرده بودند، گسترش داد.
دستگیری های کوتاه مدت و تهدیدات تلفنی، زنگ خطرهایی بود که پیروز دوانی بدون هیچ توجهی به آن فعالیت هایش را ادامه داد. سرانجام در یکی از روزهای پاییزی سال 1377 نام وی در کنار سایر کشته شدگان قتل های زنجیره ای قرار گرفت.