فیل زاکرمن و جان آر. شوک*
ترجمه و تالیف: ن. نوری زاده
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گفتمان یکم: سکولاریسم چیست؟
پیش گفتار
صاحبنظران؛ اساتید و محققان انواع مختلف حوزه های علوم از جمله در حوزه فلسفه، علوم انسانی، تاریخ فکری، نظریه سیاسی، حقوق، مطالعات بینالمللی، جامعهشناسی، روانشناسی، انسانشناسی، آموزش، مطالعات دینی و... بررسی و مطالعه عمیقی در پدیده چند وجهی سکولاریسم (Secularism) انجام داده اند که ما به مرور زمان نتیجه بررسی و مطالعات آنان را در دسترس جامعه مطالعاتی ایران قرار می دهیم. همانطور که تاریخچه پیدایش سکولاریسم نشان می دهد، این اصطلاح با بسیاری از موضوعات مرتبط مانند، کفر، ارتداد، بی دینی، نقد دینی، ندانم گرایی (agnosticism)، الحاد، طبیعت گرایی، ایسم های زمین محور، انسان گرایی (humanism)؛ فراانسان گرایی (Posthumanism)، حقوق بشر؛ لیبرالیسم، عقل گرایی، شک گرایی، نو گرایی (modernism) و جدایی کلیسا؛ مسجد و هر مکان مذهبی از دولت که در بیشتر مناطق جهان در حال رشد می باشد؛ درگیر است. در نتیجه وجود چنین گرایشات، محققان و دانش پژوهان را از رشتههای مختلف علمی بر آن داشت تا به بررسی و تحقیق در مورد فرهنگ سکولار در تمام اشکال و وجوه آن بپردازند.
در 13 ژوئیه 2010 (۲۲ تیر ۱۳۸۹) پارلمان فرانسه تقریباً به اتفاق آرا به ممنوعیت استفاده از روبندههایی که صورت را در مکانهای عمومی میپوشاند (نقاب)، رای داد، رایی که به نظر میرسد بطور ویژه زنان مسلمانی را شامل می شود که به عنوان یک وظیفه دینی ؛ محجبه می باشند. در 8 ژانویه 2011،(۱۸ دیماه ۱۳۸۹) لئو ایگوه،( Leo Igwe) یک اومانیست سکولار، به دلیل تلاش برای نجات دو کودک که متهم به جادوگری بودند و توسط خانواده هایشان رها شده بودند، توسط پلیس در ایالت Uyo Akwa در جنوب نیجریه زندانی و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در 14 نوامبر 2012،(۲۴ آبانماه ۱۳۹۱) مقامات حمل و نقل عمومی جامائیکا موعظه فرد غیر روحانی که به مسافران بشارت ظهور مسیح را می داد در استفاده از اتوبوس های عمومی ممنوع کردند. در 27 ژوئن 2013،(۶ تیر ۱۳۹۲) جولیا گیلارد (Julia Gillard) به دوره سه ساله خود به عنوان بیست و هفتمین نخست وزیر استرالیا پایان داد. زیرا او علاوه بر این که اولین نخست وزیر زن تاریخ این کشور بود، یک آتئیست (خدا ناباور) بود که در ملاء عام در مورد عدم اعتقادش و هویت غیرمذهبی خود سخن می گفت. در 12 مارس 2014، (۲۱ اسفند ۱۳۹۲) دادگاه عالی فلسطین اشغالی (اسرائیل) رای به پایان معافیت نظامی هزاران مرد جوان ارتدوکس در حوزه های علمیه داد. در 13 نوامبر 2014،(۲۲ ابان ۱۳۹۳) مرکز تحقیقات پیو (Pew Research Center) نتایج یک نظرسنجی را در مورد دین در آمریکای لاتین منتشر کرد. بنابر این گزارش 37 درصد از اروگوئهایها، 16 درصد از شیلیاییها، 9 درصد از کاستاریکاییها، 8 درصد از برزیلیها و 4 درصد از پروییها ملحد، ندانم گرایی (agnostic) یا «بی دین» بودند. در 9 ژانویه 2015،(۱۹ دیماه ۱۳۹۳) در عربستان سعودی رایف بدوی (Raif Badawi) از سلول زندان خود بیرون آورده شد تا در مقابل مسجدی در جده، جایی که انبوهی از تماشاگران حاضر بودند پنجاه ضربه شلاق دولتی از اولین (قسط) هزار ضربه؛ شلاق بخورد. اما جرم رایف چه بود؟ او در برخی از پست های وبلاگی خود نسبت به دین انتقاد کرده بود. در 5 مه 2014، (۵ اردیبهشت ۱۳۹۳) دیوان عالی ایالات متحده آمریکا حکم داد که بر اساس قانون اساسی، شروع جلسات شورای شهر با دعاهای فرقه ای قانونی می باشد. در 5 اوت 2015، (۱۴ مرداد ۱۳۹۴) فعالان هندو به خیابان های کاتماندو، نپال آمدند تا به گنجاندن کلمه "سکولار" در اولین قانون اساسی پس از سلطنت این کشور اعتراض کنند. بسیاری از سیاستمداران در نپال، اصول قانون اساسی کشور خود را به عنوان أصول یک دولت سکولار تضمینی برای آزادی مذهب و مدارا می دانند، اما برخی دیگر به ویژه مخالفان و معترضان گنجاندن واژه سکولار در قانون بر این باور بودند که سکولاریسم فرهنگ هندوی نپال را از بین می برد. در ایران با تصویب قانون مجازات اسلامی (ماده ۶۳۸ و تبصره آن) در آوریل ۲۰۱۳ (اول اردیبهشت سال ۱۳۹۲ )، زنان جهت عدم رعایت حجاب در معابر عمومی به ۷۴ ضربه شلاق و حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم می شوند. در أفغانستان وزارت امر بالمعروف و نهی عن المنکر طالبان در ۷ می ۲۰۲۲ (۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱) اعلام کرد که از این بعد زنان و دختران در افغانستان باید چشمها، بدن و صورتشان را بپوشانند و زنان از روبنده (برقع) که چهره آنها را کاملاً میپوشاند، استفاده کنند.
در این شرایط فصلهایی که در ادامه بررسی و مطالعه این موضوع میآیند از جمله تعاریف، دادهها، بحثها، گونهشناسیها و نظریهها و نیز مطالعات موردی مرتبط با سکولار و سکولاریسم درک کامل آنها را به میزان زیادی میسر می سازد.
سکولاریسم: رویکردهای تعریفی
دانش پژوهان و نویسندگان از دیدگاه خود در تعریف سکولار و سکولاریسم در این بخش و بخش های بعدی؛ اصطلاحات کلیدی آنها را توضیح می دهند. با توجه به اینکه این نکته که سکولاریسم در میان متون فیلسوفان مختلف هندی، یونانی، چینی و رومی باستان و (ایران) نیز دیده می شود. (Larue 1996؛ Hecht 2003).
جرج جاکوب هولیوک (George Jacob Holyoake/ 1817-1906) معلم مدرسه، نویسنده، و بنیانگذار اتحادیه سکولار بریتانیا، اصطلاح «سکولاریسم» را در اواسط قرن نوزدهم به طور گسترده به کار برد. البته این کلمه پیش از هولیوک به کاربرده می شد از آن جمله در سال 1829 کلمه "سکولاریسم" در کتابی به قلم نوئل توماس الیسون،(Noel Thomas Ellison) دوست او و معلم در کالج بالیول، آکسفورد،(Balliol College, Oxford.) ذکر شده بود. اما هولیوک ضمن حفظ ظواهر پیشین این اصطلاح را که در تضاد با مسائل کلیسایی یا معنوی بود را حفظ نمود؛ آنرا به یک موضوع اخلاقی و مدنی خوشبینانه مورد بحث تعمیم داد. به عنوان مثال، الیسون در کتاب خود موارد اشتباهات پروتستانی و حقایق کاتولیک رومی را متذکر شده بود. او کوشش می کرد که اتحاد مجدد این دو فرقه مسیحی را با پذیرفتن ایرادات و اشتباهات آنها برقرار سازد. الیسون این سؤال را مطرح کرد که آیا کلیسای انگلستان در برابر «اتهام سکولاریسم و دنیوی گرایی» که علیه آن مطرح شده بود؛ آسیب پذیر می باشد؟ همچنین نمونه قابل توجه بعدی استفاده و کاربرد «سکولاریسم» در صفحات مجله The Quarterly Reviewدر دسامبر 1842 دیده می شود، جایی که در یک مقاله نویسنده انتقادات ضد کاتولیک را مانند «ادعاهایی در معنویت انحصاری، و سکولاریسم فاحش و مادی آن» و ... فهرست کرده بود.
هولیوک، نخستین کاربرد خود از "سکولاریسم" را در تاریخ 25 ژوئن 1851 در مجله خود بنام The Reasoner، شرح می دهد و این اصطلاح را به جای استفاده از واژه «الحاد» یا خدا ناباور ( atheism) در جهت بیان جهان بینی خود ترجیح می داد.(1) به عبارتی دیگر او در پاسخ به نامه ویراستار مجله ادوارد سرچ (Edward Search) که از او خواسته بود بجای واژه الحاد که تحریک آمیز می باشد واژه دیگری را بکار برد. او پیشنهاد کرده بود که به جای واژه الحاد آن از واژه «سکولاریست» استفاده کند زیرا این واژه بنظر برای بیان مقصود قابل فهم و کاربرد می باشد. برای مثال این ویراستار میگوید که: «سکولاریسم به طور خاص کاری است که ما همیشه در دست داشتهایم» زیرا این واژه ضمن آنکه «جامع تر از الحاد و یا خداناباوری است شامل آن نیز می گردد». هولیوک در شماره ماه می مجله The Reasoner، پاسخ خود را به این پرسش که آیا هریت مارتینو (Harriet Martineau) یک آتئیست است، این چنین می دهد که او: «او ملحد نبود.» (2) به نظر میرسید که هولیوک مصمم بود مارتینو را در صفوف سکولاریست خود در مجله استخدام کند و در نتیجه به این نکته اشاره می کند که او هیچ کجا وجود خدا را انکار نکرده است. زیرا نامههای مربوط به قوانین طبیعت و رشد انسان نوشته هریت مارتینو و هنری جورج اتکینسون که در آن سال منتشر شده بود تهمت ناروا را که به او(هولیوک) زده بودند را رسوا ساخت. این دو نویسنده در این کتاب به بررسی مضامین طبیعت گرایی، الحاد و رابطه بین علم، آداب و رسوم اجتماعی و باورهای مذهبی پرداخته و با ترویج نوعی رادیکالیسم طبیعت گرایی مفاهیم سنتی اخلاق و نقش دین در جامعه را به چالش کشیدند.
خوانندگان در آن زمان و اکنون به طور قابل توجهی در این مرحله سردرگم میشوند که اگر سکولاریسم، همانطور که هولیوک گفته بود، شامل ناخدا باوران میشود، چرا مهم می باشد این افراد از سکولاریسم فاصله بگیریند؟ سکولارها اگر خداناباور نباشند پس چه کسانی هستند؟ همپوشانی بین سکولاریسم و آتئیسم به هر یک از آنها اجازه می دهد تا بر دیگری تأثیر بگذارد. اما این میزان از اشتراک، فرصتهایی را نیز برای هر یک فراهم میکند تا سعی در دستکاری دیگری داشته باشند. کاوشها در مورد خدا ناباوری و سکولاریسم هرگز نمیتوانددقیق؛ کامل و فراگیر باشد، اما بسیار گویا هستند. سکولاریسم نوع آزاد اندیشی و وارستگی از مذهب می باشد که تا سرحد شکاکیت در مورد وجود خدا پیش می رود و نسبت به تعداد محدودی از افراد که اعتراف به بی ایمانی یا الحاد می کنند، تأثیر قدرتمندی بر سیر تاریخ اجتماعی و سیاست داشته است.
واژه «آتئیست» به اوایل دهه 1500 برمی گردد و کلمه «سکولاریست» بعد از دهه 1840 می باشد که مورد استفاده قرار می گیرد. اما با این وجود هرازگاهی دیده شده است که این اصطلاح در مراتب کم اهمیت تری نیز رایج بوده است. برای مثال، در اوایل سال 1799 در رمانی با عنوان Battleridge: An Historical Tale, Found ed on Facts (لندن، 1799) یکی از شخصیت ها این داستان با رد هرگونه وسوسه برای کمک به شخصیتهای حریص و بیارزش فریاد میزند: «من سکولار نیستم». در دهه 1840، این کلمه گهگاه در نشریات به عنوان مترادف کلمه "ماتریالیست" و موارد مشابه ای در زمینه اشاره به انحرافات از تفکر ارتدکس ظاهر می شود. هولیوک کاملاً با ماتریالیسم آشنا بود و از همان روزهای اولیه خود به عنوان یک متفکر آزاد از آن جهان بینی حمایت می کرد. همانطور که او در یادداشتی در مورد منشاء و ماهیت سکولاریسم بیان می کند، "ماتریالیسم به عنوان تنها مبنای صحیح تفکر و عمل خردگرایی مطرح خواهد شد". هولیوک در مورد ارزش های حقوق مدنی و شهروندی خود در اولین شماره مجله «خردگرا» (The Reasoner) در سال 1846 اعلام کرد که او " در اقتصاد اجتماعی کمونیست، در اخلاق معتقد به اصل اخلاقی سودمندگرایی، (Utilitarian in Morals ) در سیاست جمهوری خواه و در دین، ضد الهیات" می باشد. شماره های The Reasoner از سال 1852 به بعد سکولاریسم را با این برنامه ها مرتبط ساخت و در نتیجه مارتینو به سکولاریسم معتقد شد. نامه او در سال 1853 در نشریه Boston Liberator اهداف او را نشان می دهد. به عنوان مثال، او نوشت: "پذیرش اصطلاح سکولاریسم با در نظر گرفتن تعداد زیادی از افراد که خداناباور نیستند و متحد کردن آنها برای عملی که هدف آن سکولاریسم است، نه خداناباوری، توجیه میشود. بر این اساس، و از آنجا که با پذیرش یک اصطلاح جدید، بخش زیادی از موانع ناشی از تعصب از بین میرود، استفاده از نام سکولاریسم سودمند می باشد.» (3)
رابرت کوپر (Robert Cooper)، یکی دیگر از آزاداندیشان و خداناباوران محبوب انگلستان آن زمان، بلافاصله پس از به کارگیری اصطلاح هولیواک در سال 1851، از سکولاریسم؛ خود را "سکولاریست" نامید و بدنبال آن بسیاری دیگر این عنوان را برای خود به کار بردند. هولیوک همیشه واژه «بی خدا» را انکار می کرد، زیرا از نظر او این مفهوم دلالت ضمنی برنفی اخلاق همراه با دین داشت. همچنین آتییست بر مبارزه علیه دین وانمود می شد و هیچ برنامه اجتماعی مثبتی ارائه نمی کرد. وفاداری هولیوک به عقل گرایی مانع از آن شد که بداند آیا خدا وجود دارد یا خیر، موضعی که او بعدها به پیروی از توماس هنری هاکسلی (Thomas Henry Huxley) آنرا «ندانم گرایی» (agnosticism) نامید که انگیزه کمی برای استدلال برای بی خدایی یا تحقیر دینداری فروتنانه ایجاد کرد. او با آموزش نسخه خود از سکولاریسم به دور از پرسشهای دینی بیپاسخ و تبلیغ غیر ضروری ناخدا باوری، یک جایگزین غیرآتئیستی جهت مقابله با استراتژی الحاد تهاجمی ساخت. این استراتژی تهاجمی قبلاً توسط چارلز بردلاگ (Charles Bradlaugh) سازمان دهنده پیشرو و ملحد خودخوانده اتخاذ شده بود و باعث ایجاد شکاف مهمی در جنبش سکولاریستی بریتانیا شد.
هولیوک هرگز از طرح اولیه خود برای سکولاریسم منحرف نشد. ویرایش سوم اصول سکولاریسم او بیان میکند که سکولاریسم عبارت است از «مطالعه ارتقای رفاه انسان از طریق ابزارهای مادی؛ سنجش رفاه انسان با قاعده فایده گرایی در خدمت به دیگران به عنوان وظیفه زندگی» در آن سال «مقالات اعتقاد سکولار» که توسط شورای سکولار لندن تأیید شده بود توسط هولیوک تألیف می شد و در نشریه The Reasoner منتشر می گشت.(4) همچنین کتاب او در سال 1896 با نام «منشا و ماهیت سکولاریسم» اصول مشابهی را در مورد سکولاریسم بیان کرد مبنی براینکه: سکولاریسم یک وظیفه و برنامه ای مربوط زندگی (این جهانی) است که مبتنی بر ملاحظات صرفاً انسانی باشد و نیز برای کسانی است که الهیات را مبهم یا نابرابر، غیرقابل اعتماد یا غیر قابل باور می دانند. اصول اساسی آن دارای سه اصل می باشد:
1- بهبود زندگی انسان با ابزار مادی.
2- علم، مشیت الهی موجود انسان می باشد.
3- انجام کار نیک خوب است. چه خیر در آن وجود داشته باشد چه نباشد. (5)
از دیدگاه هولیواک، سکولاریسم رویکردی دنیوی به زندگی و فرصتها و چالشهای زندگی بدون هیچ نشانی از دین و مذهب می باشد. اما علیرغم تلاشهای مستمر او، سکولاریسم از یک سو با ماتریالیسم و خود خواهی و یا خویش کامگی (egoism) و از سوی دیگر با الحاد و ضد روحانیت گره خورده بود. این درهم تنیدگیها قرار نبود توسط هولیواک یا هر کس دیگری برطرف شود آنها به شیوهای ساخته شده بودند که جهان مسیحیت «سکولار» را تعریف کرده بود.
تعریف سکولار
منشأ کلمه "سکولار" در واقع واژه لاتین سکولوم (saeculum) می باشد که به یک دوره زمانی ثابت، یک عمر، صد سال یا بیشتر اطلاق می شود. این واژه برخلاف هر موضوع مقدس دیگری تعریف و ارزیابی نشده بود و در لاتین کاربرد مستقلی داشت. سکولوم در لاتین مسیحی قرون وسطی، اصطلاحی بود که از زبان های رومی وام گرفته و به نرمی وارد زبان انگلیسی میانه شد. این واژه برای تمایز عصر موقت این جهانی از قلمرو ابدی خداوند بکار می رفت. اساساً سکولوم چیزی «دنیوی» که بیشتر به امور دنیوی مربوط می شود تا به امور دینی درک و فهمیده می شد. شاهزادگان سکولار قدرت و اقتدار خود را اعمال می کردند در حالی که راهبان سکولار خدمات کشیشانه خود را در میان مردم ارائه می دادند.
یکی از اولین لغت نامه های بزرگ انگلیسی (Dictionarium Anglo-Britannicum) و همچنین یک فرهنگنامه های عمومی انگلیسی (لندن، 1708) که توسط جان کرسی (John Kersey)، تدوین شده بود؛ این سه تعریف را از سکولار ارائه کرده اند:
الف: سکولار به یک دوران 100 ساله و در ارتباط با این دنیا یا زندگی راحت (این جهانی) بدون اینکه درگیر زندگی صومعه ای (دینی) باشد؛ متعلق می باشد.
ب: دنیوی بودن (Secularity)، شرایط یک شخص و یک زندگی مادی (سکولار)؛ عرفیت.
ج: از حالت دینی درآوردن زندگی یا دنیوی کردن (زندگی).
فرهنگ لغات انگلیسی ریشهشناسی جهانی ناتان بیلی اصطلاح واژه «سکولار» را فهرست نمیکند، بلکه آنرا به صورت «برنامه های عملی سکولار» در یک دوران و یا صد سال» فهرست می کند. «سکولاریزاسیون»؛ «تبدیل یک فرد، یک مکان یا مزایا و منفعت های کلیسایی به مزایای مادی»؛ جدا کردن از امور دینی و نه ضد دینی می باشد. همچنین این واژه به معنای دنیاگرایی [secularis, L.] دنیاطلبی و اعتیاد به چیزهای دنیوی می باشد.
فرهنگ لغات معروف زبان انگلیسی ساموئل جانسون (1755) این تعاریف را در مورد سکولار ارائه کرد:
الف- سکولار (Secular)، صفت؛ ۱- معنوی نبودن. مربوط به امور دنیای کنونی؛ نا مقدس؛ دنیوی [در کلیسای رم] کسی که مقید به قوانین رهبانی نمی باشد. ۳- بیانگر نگرش، فعالیت یا چیزهای دیگری که هیچ مبنای مذهبی یا معنوی ندارد
ب- دنیوی (Secularity)، اسم [از سکولار.] دنیاطلبی، توجه به امور زندگی کنونی.
لغت نامه های انگلیسی پس از جانسون معمولاً تعاریف او را تکرار می کردند. دایرهالمعارف بریتانیکا (لندن، 1773) «سکولار» را بهعنوان «چیزی که دنیوی می باشد» درج کرده است؛ در این معنا، این کلمه در مقابل کلمه روحانی یا مذهبی قرار میگیرد. توماس شریدان در فرهنگ لغات عمومی انگلیسی (لندن، 1780) تعاریف جانسون برای «سکولار» و «سکولاریته» را مجدداً بیان می کند. فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد (OED، 1880) از لغت نامه های قبلی پیروی کرده است و در حال حاضر این دو معنی اصلی را برای "سکولار" ارائه می دهد:
الف- متعلق به جهان کنونی یا مرئی که از جهان ابدی یا روحانی متمایز می باشد. زمانی، دنیوی
ب- تعلق به دنیا و أمور جدا از کلیسا و دین. مدنی، غیر روحانی، زمانی. عمدتاً به عنوان یک اصطلاح منفی به معنای غیر کلیسایی، غیر مذهبی یا غیر مقدس استفاده می شود.
فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد (The Oxford English Dictionary) مانند فرهنگ لغتهای قبلی، معنای اصلی «سکولار» را در دو مفهوم - زمانی و دنیوی - ارائه میکند و هر دوی این مفاهیم را میتوان بدون ارجاع به هیچ چیز مذهبی و مقدسی تعریف کرد. با این حال، سکولار را به مثابه مخالفت با شیوههای زندگی دینی معنا پیدا میکند. به همین ترتیب، دو معنی اصلی برای واژه "سکولاریزاسیون" در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد به شرح زیر بیان شده است:
الف- دنیوی یا غیر مقدس کردن ماهیت امور (هنر، مطالعات و غیره)؛ قرار دادن (اخلاق) بر مبنای امور دنیوی و محدود کردن (آموزش) به موضوعات ِغیر مذهبی.
ب- تبدیل یک مؤسسه کلیسایی یا مذهبی (به غیر مذهبی)؛ تصرف دارایی آن در جهت استفاده امور دنیوی و زندگی مادی و تبدیل یک دولت مذهبی یا حاکمیت مذهبی به یک دولت غیر مذهبی یا روحانی.
اولین تعریف برای سکولاریزاسیون (فرایند غیر دینی و ماورایی کردن امور دنیا و زندگی) نشان میدهد که چگونه یک دیدگاه سکولار هیچ موضع و دیدگاه دینی را برای فعالیتهای فکری در هر زمینه ای از جمله زمینه های سیاسی؛ اجتماعی و اقتصادی؛ رفتارهای اخلاقی و یا آموزشی را به طور کلی ضروری و لازم نمیداند. سکولاریزاسیون بدون اینکه منتظر بماند تا دین خود را در جامعه تعریف کند و جا افتد؛ بشریت را به شیوهای بسیار متفاوت از آنچه ادیان فرض میکنند؛ هدایت میکند. همچنین یک فرد سکولار نمیتواند این موضوع را درک کند که بدون راهنماییهای دینی در مورد مسائل و ارزشهای دنیوی؛ فرهنگ بشری و دستاوردهای انسانی ناقص خواهد ماند.
«سکولاریزاسیون» به نوعی فرآیند یا مجموعهای از فرآیندها اشاره دارد که اگر برای کسانی که به طریق آن زندگی میکنند معنادار باشد، حداکثر میتواند به عنوان یک وسیله و نه به یک هدف باشد. سکولاریسم می پرسد که چرا اعتقاد دینی باید بر ذهنیت مردم غلبه کند؟ و یا چرا نهادهای مذهبی باید کنترل و سلطه بر جامعه را رها کنند؟ اگر پاسخ های معقولی در این موارد وجود داشته باشد، سکولاریسم باید آنها را ارائه دهد زیرا سرنوشت (فرد) سکولار ممکن است در پاسخ قانع کننده به چنین پرسش هایی بستگی داشته باشد.
با توجه به سلطه فرهنگی، فکری و سیاسی جهان مسیحیت بر اروپا به مدت های طولانی، بحث و طرح برنامه در مورد هژمونی چند بعدی سکولاریسم اجتناب ناپذیر شد. با توجه به اینکه تجربیات هر تمدن همراه با کثرت دین و مذهب شاهد تنوع بیشتری در برنامه های غیر مذهبی بود. برای مثال؛ آیا یک نوع سکولاریسم وجود دارد و یا چند نوع؟ و یا شاید بتوانیم آنرا یک در چند ببینیم. اگر آن موضوعات متمایز که هر کدام ادعای نمایندگی سکولار و اجرا کردن اصول سکولاریسم را داشته باشند، این فقط شباهت خانوادگی آنها را نشان می دهد. اگر هر یک از این سکولاریسم ها ادعای انحصاریت داشته باشند و بقیه را به عنوان فرعی یا ضد سازنده طرد کنند، آن برتری به طور مشابه یک میراث مشترک را نمایان می سازد. برای انسجام آنها قبل از تلاش هولیواک همینطور بود و امروز نیز همینطور می باشد.
برای مثال، ژاک برلینربلائو (Jacques Berlinerblau ) سکولاریسم را به عنوان «فلسفهای سیاسی که در کنه خود، به هر رابطهای که بین دولت و مذهب وجود دارد، می پردازد، و نسبت به آن به شدت بد گمان می باشد» تعریف میکند. به گفته بری کاسمین (Barry Kosmin )، سکولاریسم دربرگیرنده «سازمانها و ساختارهای قانونی می داند که آن سازمان ها اصول نهادی سکولار را در قلمرو سیاسی و زندگی عمومی یک ملت را بیان میکند.» جوزف بیکر (Joseph Baker) و باستر اسمیت (Buster Smith ) سکولاریسم را به عنوان «نظام اعتقادی مربوط به عالم هستی می داند که بطور واضح و صریح دارای جهت گیری غیر مذهبی است». از نظر فیلیپ کیچر (Philip Kitcher )، سکولاریسم «ادعا میکند که هیچ موجودات ماوراء طبیعی وجود ندارد» و مستلزم ابراز تردید در وجود «خدایان، الوهیتها، ارواح و نیروهای ماوراء طبیعی می داند که انسان چه در گذشته و چه در حال، خواستههای متنوع خود را از ادیان طلب می کردند ».
همانطور که ملاحظه می شود مقدار قابل توجهی از نابرابری در تعریف سکولاریسم مشهود است. دانشمندان پیشرو بطور روزافزون کتاب هایی با عنوان «سکولاریسم» منتشر میکنند، اما اگر نویسنده رویکرد سکولار ویژه ای را پیش نبرد، یافتن تعریف روشنی از این واژه در صفحات آن کتابها دشوار به نظر میرسد (به عنوان مثال، فقدان اجماع بر سر معنا یا هدف سکولاریسم و با توجه به تاریخچه چند وجهی و پتانسیل چند منظوره آن، دیگر نباید جای تعجبی در این مورد برجای گذارد. در نتیجه بیشتر تعاریف کلمات، اصطلاحات و واژه هایی که به طور همزمان در حوزه اجتماعی، فلسفی، حقوقی، جمعیتی، تاریخی و فرهنگی بیان می گردد، معمولاً به سختی قابل فهم می باشند. به هر حال، در نظر بگیرید که چقدر دشوار است که سکولاریسم را در «خانواده»، «مذهب»، «محیط زیست گرایی»، «هنر» یا «بنیاد گرایی» به گونهای که برای همه علاقهمندان رضایت بخش باشد، تعریف کرد.
دیدگاه مورد نظر ما، که اکثر دانش پژوهان و محققین این بخش ها با آن موافقند، معتقدند که بهتر است سکولاریسم را بصورت موضوعی چند وجهی و با پردازش چندگانه تصور کنیم. زیرا سکولاریسم در جوامع مختلف در سراسر جهان با کاربرد و معنایی متفاوت اعمال می گردد. در نتیجه بیان تعاریف و عملکرد مجموعه متفاوت از سکولاریسم در جوامع مختلف ضروری می باشد. در بخش بعدی توضیح داده می شود که چگونه سکولار نه تنها به یک موضوع مشروع جهت تحقیق و پژوهش عینی و عملی تبدیل شده است بلکه زمینههای گسترده و پرسشهایی را برای کاوشهای بیشتر فراهم کرده است. طرح انتخابی ما برای آمار جغرافیایی در چنین وسعت گسترده سکولار در بخش پایانی ارایه می شود.
سکولاریسم در حال افزایش
این واقعیت که ما توانسته ایم تحقیق و پژوهش چهل و سه محقق را به خدمت بگیریم کسانیکه در بسیاری از جنبه های سکولاریسم تحقیق می کرده اند. عناوین مورد تحقیق سکولاریسم که به بطور گسترده به زندگی انسان مرتبط می باشد شامل: کفر، ارتداد، بی دینی، نقد دینی، انسان گرایی، طبیعت گرایی، پساانسان گرایی، عقل گرایی، شک گرایی، علم گرایی، مدرنیسم، حقوق بشر، و جدایی کلیسا؛ مسجد و هر مکان مقدس از دولت در سراسر جهان می باشد.
باید اذعان نمود که پذیرش سکولاریسم به طور فزاینده ای در حوزه عمومی و دانشگاهی در حال گسترش می باشد . همانطور که با موفقیت بیسابقه کتب منتقدین دین افرادی مانند سام هریس،( Sam Harris ) ریچارد داوکینز (Richard Dawkins )، کریستوفر هیچنز (Christopher Hitchens )، و آیان هیرسی علی (Ayaan Hirsi Ali )، منتشر می شود و نیز در حوزه عمومی میزان واکنشها علیه خداناباوران جدید نشان میدهد که این موضوع در ابعاد چشمگیری بسیار مورد توجه قرار گرفته است. برای مثال بیش از دو هزار گردهمایی تقریباً در هر شهر و استانی و در کشور های مختلف برگزار شده است. بسیاری از احزاب، گروه ها وانجمن ها در سطح ملی مانند ائتلاف سکولار و اتحاد دانشجویی سکولار به سازمانهای قدیمی و پررونق بنیاد آزادی از دین و انجمن انسان گرایی پیوستهاند. همچنین ما شاهد ظهور سازمانهای سکولار می باشیم که به تقلید از جماعت مذهبی کنفرانس ها و نشست هایی در شهرهای سراسر جهان برگزار می کنند. برای مثال؛ جنبش «گردهمآیی یکشنبه» در حال حاضر نمونه برجستهای ازتجمع ناخداباوران می باشد که در شهرهای سراسر جهان برگزار می گردد.
یکی از مهمترین دلایلی که گسترش سکولاریسم در حوزه عمومی، افزایش چشمگیر یافته است وجود افراد غیر مذهبی در جوامع مختلف می باشد. اگر نمی توان به هر دلیلی انتظار داشت که صدای دین در سراسر جهان خاموش شود به همان دلایل نیز صدای افراد غیرمذهبی بیش از هر زمان دیگری غیرقابل انکار می باشد. برای مثال، در صد آمریکاییهایی که از آنها در سال 1990 پرسیده شده است که به کدام دین باور دارند 8 درصد آنها گفته بودند «هیچکدام» که در سال 2007 این میزان به 16 درصد و هم اکنون به 23 درصد تا 30 درصد افزایش یافته است. در میان افراد سنین 18 تا 24 سال، 36 درصد فاقد دین هستند. بر اساس آخرین نظرسنجی عمومی اجتماعی سال 2015، 7.5 میلیون آمریکایی از سال 2012 به صفوف غیر مذهبی ها پیوسته اند. (6)
در ایران طبق نتایج سرشماری که در سال ۲۰۱۱ توسط معاونت برنامه ریزیهای راهبردی و نظارت مرکز آمار ایران منتشر شد، ۲۶۵٬۸۹۹ از پاسخ دهندگان به پرسش راجع به دینشان پاسخی ندادند.[7]
کشورهایی مانند آمریکا دیگر چندان از دیگر مناطق جهان که در حال حاضر کاملا غیر مذهبی هستند، متفاوت نمی باشد. در حالی که صد سال پیش تنها 2 درصد کانادایی ها غیر مذهبی بودند، امروز تقریباً 30 درصد آنان غیر مذهبی می باشند (بروس 2011: 14؛ سیلاگ 2013). صد سال پیش، کمتر از 1 درصد استرالیایی ها غیرمذهبی بودند، اما امروزه حدود 20 درصد آنها غیر مذهبی هستند (بروس 2011). نرخ فزاینده سکولاریته در اروپا حتی چشمگیرتر از این موارد می باشد. یک قرن پیش در هلند، حدود 10 درصد از جمعیت ادعا می کردند که وابسته به هیچ مذهبی نیستند. اما امروزه برای اولین بار در تاریخ هلند بیش از 40 درصد از جمعیت را خداناباوران؛ (Bruce 2011: 10; Halman 2010) ملحدان و آگنوستیک ها تشکیل می دهد. این تعداد از خداناباوران بیشتر از ایمانداران به خدا در هلند می باشد (Savela 2015). در دهه 1950، تنها 2 درصد از بزرگسالان بریتانیایی میگفتند که به خدا اعتقاد ندارند، اما امروز بیش از 40 درصد از بزرگسالان بریتانیایی میگویند که یا به خدا اعتقاد ندارند یا دیدگاهی آگنوستیک دارند. آنها در مورد وجود خدا ادعا می کنند که غیرممکن است که بتوانند آنرا قضاوت و یا اثبات کنند. همچنین تقریباً نیمی از بزرگسالان بریتانیایی اکنون اصلاً ادعای هویت مذهبی ندارند (کروکت و وواس 2006؛ بگ و وواس 2010: 97). هفتاد و شش درصد از بزرگسالان سوئدی ادعا می کنند که یا خداناباور هستند یا مذهبی نیستند، در حالی که شهروندان جمهوری چک و اسپانیا چندان از آنها عقب تر نمی باشند. حدود نیمی از جمعیت اروپای غربی خود را بهعنوان آتئیست توصیف میکنند (WIN/Gallup International 2015). اطلاعات نظرسنجی اخیر از ژاپن نشان از گسترش سکولاریزاسیون در طول قرن گذشته دارد: شصت سال پیش، حدود 70 درصد ژاپنیها ادعا میکردند که اعتقادات مذهبی شخصی دارند، اما امروز، این رقم تنها به حدود 20 درصد کاهش یافته است (Reader 2012). در ایران بنابر پژوهشهای مؤسسهٔ گالوپ (Gallup Inc)، ۸ درصد جمعیت آن بیدین هستند.[8] نتایج یک نظرسنجی دیگری که از سوی مؤسسه گمان (گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان) دربارهٔ «نگرش ایرانیان به دین» در مرداد 1399انجام داده است، نشان میدهد حدود نیمی از جامعه ایران از دینداری به بیدینی رسیدهاند و فقط ۳۲ درصد جامعه خود را مسلمان شیعه میدانند.[9] در نتیجه باید اذعان کرد که چنین بی دینی از نظر تاریخی در سطح جهان بی سابقه می باشد.
پژوهشگران و محققین در رشته های مختلف علمی در پاسخ به افزایش چشمگیر بی دینی که پیش تر با آمار و ارقام بیان گردید، به زندگی و فرهنگ سکولار شروع به تحقیق کرده اند. در دهه گذشته و درنتیجه این تحقیقات ما شاهد استقبال در مورد موضوعات علمی و تحقیقات واقعی مربوط به سکولاریسم در تمام اشکال مختلف آن بوده اییم. در سال 2005، مؤسسه مطالعات سکولاریسم در جامعه و فرهنگ(Institute for the Study of Secularism in Society and Culture (ISSSC)) در کالج ترینیتی (Trinity College) در جهت پیشبرد نقش ارزشهای سکولار و فرآیند سکولاریزاسیون و درک آن تأسیس گردید. در سال 2008، شبکه تحقیقاتی غیرمذهبی و سکولاریته توسط محققان دانشگاه کمبریج و دانشگاه آکسفورد در تلاش برای ایجاد یک شبکه بینالمللی از محققانی که بر موضوع غیردینی و سکولاریته متمرکز می باشند، تأسیس شد و بدنبال آن در سال 2011، یک بخش مطالعات سکولار در کالج پیتزر (Pitzer College) در کلرمونت (Claremont)، کالیفرنیا آغاز به کار کرد. همچنین در همین سال، مجله دانشگاهی بررسی و فرایند همتا و برابر (Peer review) که در آن متخصصان در یک زمینه خاص (در اینجا بررسی جنبه های مختلف سکولاریسم) کیفیت و اعتبار تحقیق را معمولاً قبل از انتشار ارزیابی میکنند راه اندازی شد. هدف این فرآیند بررسی اطمینان از دقت علمی و صحت کار منتشر شده می باشد. علاوه بر آن در سال 2012، دپارتمان مردم شناسی دانشکده اقتصاد لندن، برنامهای را برای مطالعه موضوع دین و غیردین با هدف ترویج بحث و تحقیق در رابطه با موضوعات «مرتبط با دین، بیخدایی، سکولاریسم، انسانگرایی و پساانسانگرایی» راهاندازی کرد.
اگر کتابها معیار درستی برای تولید دانش باشند، سکولارها در این زمینه به اعتبار تولید علمی و آکادمیک در مورد موضوع سکولار رسیدهاند و نیز کاتالوگ ناشران عمده و بزرگ و اکثر مطبوعات کوچک در این مورد ناامید کننده نمی باشد. برای مثال، انتشارات دانشگاه نیویورک (New York University Press) اخیراً مجموعهای از مطالعات سکولار را راهاندازی کرده است که هدف آن «خانهای برای آثار مطالعات سکولار» می باشد. از جمله آثار منتشر شده «ریشه در دیدگاه علوم اجتماعی، کاوش و آشکار کردن جنبههای مختلف زندگی سکولار، از نحوه زندگی افراد سکولار و از چگونگی ساخت هویت آنها گرفته تا فعالیت جنبشهای اجتماعی سکولار، از جمعیتشناسی سکولاریسم تا روشهایی که سکولاریته با سایر فرآیندها، هویتها، الگوها و مسائل اجتماعی» می باشند. همچنین در سال 2012، پالگریو مک میلان (Palgrave Macmillan) مجموعه کتابهای جدیدی را با عنوان «تاریخ مقدس و سکولار، 1700-2000» منتشر نمود و از «پیشنهادهای کتاب در مورد تاریخ الحاد، سکولاریسم، اومانیسم و بی دینی/ سکولاریته و تشویق برنامههای پژوهشی در این زمینه در کنار کسانی که اعتقاد مذهبی دارند» استقبال کرد. همچنین در سال 2014، دی گروتر (De Gruyter) مجموعه کتاب های جدیدی را با عنوان «دین و دیگران: مطالعات دینی، غیر مذهبی و سکولاریته» منتشر کرد که در آنها «پدیدههای غیرمذهبی یا «بی دینی» بررسی شده است.
علاوه بر این، کنفرانس های آکادمیک متعددی در سراسر جهان با تمرکز بر سکولار برگزار گردیده است، مانند "سکولاریسم و تنوع مذهبی در اروپا: فرصت ها و دیدگاه ها" در سال 2012 در دانشگاه لوون (Leuven University)، بلژیک، "سکولاریسم در حاشیه: ایالات متحده، فرانسه و اسرائیل" در دانشگاه جورج تاون (Georgetown University)، در سال 2013، "دین" و "دولت" از حکومت روحانیون تا سکولاریسم و در میان این دو" در دانشگاه بیت لحم (Bethlehem University) در فلسطین در سال 2013، «سکولاریسم های جهانی» در دانشگاه نیویورک (New York University) در سال 2013، «تبیین غیردینی و سکولاریته در ایالات متحده و فراتر از آن» در کالج پیتزر (Pitzer College) در سال 2014، و «نمایندگی مذهبی زنان: گفتگو سکولاریسم و چند فرهنگی در زندگی روزمره»، در دانشگاه اوپسالا (Uppsala University)، سوئد، در سال 2015. دراین کنفرانس های آکادمیک سالانه که توسط شبکه سکولاریته و غیرمذهبی، آکادمی دین آمریکا، و انجمن مطالعات علمی سکولاریسم برگزار میشود، شرکتکنندگان میتوانند مقالات بیشتری درباره سکولاریسم ارائه دهند.
در نوشتار های آینده، ما امیدواریم که چنین علاقه فزاینده به سکولاریسم را با ارائه تحلیلهای عمیق از مظاهر و پیامدهای متعدد آن بیشتر توضیح دهیم.
سازماندهی مطالعه و بررسی سکولاریسم
اعتراف به اینکه چگونگی بررسی موضوع سکولاریسم که در تئوری به راحتی قابل تعریف نمی باشد و در عمل به ندرت قابل سازماندهی است، نمی تواند از دید یک پژوهشگر و محقق جدی پنهان بماند.
با این حال، این اعتراف بهانه ای برای خوشنودی مطالعه سکولاریسم که در حال حاضر با معانی مبهم و مغشوش بکار می رود؛ نمی باشد. خوشبختانه، معانی ریشهای هر دو «غیر مذهبی» و «دنیوی بودن» برای چندین قرن نسبتاً ثابت مانده است و «سکولار» معنای خود را به همه واژه های همریشه اش سرایت داده است. کاوش و جستوجوی آنچه سکولار است، درواقع نشانههای سکولاریته پدیدار و شناسایی سکولاریته به نوبه خود امکان مطالعه عینی هر یک از مظاهر آن را فراهم میکند.
بر أساس فرهنگ لغات آکسفورد (OED) معانی غیر مهجور و منسوخ واژه «سکولاریته» (دنیوی بودن) عبارتند از:
الف- اشتغال به امور دنیوی (از طرف روحانیون)؛ روحیه یا رفتار سکولار. در کاربرد گسترده تر: دنیا گرایی، فقدان اصل یا احساس مذهبی.
ب- شخصیت غیر روحانی و یا افرادی که ادعا می کنند در سلسله مراتب روحانیت می باشند.
ج- شخصیت سکولار یا غیر روحانی؛ عدم ارتباط با دین
با کنار گذاشتن دو مفهوم خاص به شخصیت یا رفتار روحانیون که در (الف) و (ب) ذکر شده است، این دو معنای اصلی برای «سکولاریته» باقی میماند:
۱- دنیا گرایی، فقدان اصل یا احساس دینی.
۲- شخصیت سکولار یا غیر روحانی؛ عدم ارتباط با دین
یک فرد سکولار، یک فعالیت اجتماعی و یا یک نهاد فرهنگی، دنیوی؛ مادی و این جهانی است و به مسائل زندگی روزمره توجه دارد. در نتیجه مطالعه و تحصیل سکولار و سکولاریته دنیوی؛ عرفی این زمانی می باشد. از خود مفهوم سکولار، پنج موضوع گسترده دیگر پدید میآید که هر کدام به مفاهیم قبلی وابسته است و در شش مفهوم اساسی به شرح زیر تعریف می گردد:
الف- سکولار: ویژگیهای مسائل شخصی و اجتماعی مربوط به دنیای مادی و زندگی روزمره.
ب- سکولاریته اجتماعی: مشاهده و توضیح اینکه چگونه هنجارها، ساختارها و نهادهای اجتماعی/ سیاسی/ اقتصادی (و غیره) عمدتاً کارکردها و اهداف سکولار ( دنیوی) دارند.
ج- سکولاریزاسیون: اندازه گیری، تجزیه و تحلیل و توضیح هر گونه روند رشد در سکولاریته اجتماعی که در کشورهای سراسر جهان تشخیص داده می شود و نیز بررسی همبستگیهای بین سکولاریزاسیون و سایر ویژگیهای اجتماعی/ فرهنگی.
د- سکولاریته شخصی: مطالعه و تبیین روندها در شمار (تعداد) و انواع افراد سکولار، درجات سکولار بودن آنها، همبستگی با سکولاریته اجتماعی و سکولاریزاسیون، و راه هایی که افراد سکولار از مشارکت دینی اجتناب می کنند، وارد آن می شوند یا از آن دست می کشند.
ه- زندگی سکولار: تحقیق در مورد چگونگی درک مردم از زندگی خود و جستجوی معانی و ارزش ها در راه و روش های دنیوی، همراه با مطالعه متضاد بین زندگی سکولار و مذهبی، و نیز نحوه تعامل افراد سکولار با ویژگی های مذهبی جامعه خود.
و- سکولاریسم: توجیهات توضیحی برای سکولاریزاسیون در جامعه و سکولاریسم شخصی برای افراد و ترویج و بهبود زندگی جزئی یا کاملاً سکولار.
موضوع آخر یعنی سکولاریسم در اینجا به صورت نموداری و وابسته به برنامه ای زمان بندی شده تعریف میشود، که متکی به مفاهیم اساسی تر سکولار و در عین حال توجیههای مختلفی برای هر نوع بهبود کیفیت سکولاریزاسیون یا درجه سکولاریته شخصی وجود دارد، و با توجه به اینکه چه انواع از زندگی سکولار ممکن است که ترویج شود و تا چه حد ممکن است تعریف نشده باشد. مفاهیم سکولاریسم که توسط دانش پژوهان و محققین در این کتاب استفاده میشود، کمتر نموداری است و برای ایفای نقشهای مفید در تحقیق و نظریهپردازی از (رشته) پژوهشی به پژوهش دیگر، دقیقتر می باشند.
موضوع «سکولاریسم» به جای موضوعی که می بایست در ابتدا قرار گیرد در آخر مورد تحقیق قرار گرفته است، زیرا سکولاریسم به عنوان یک «ایسم» یا یک دیدگاه فکری عمل میکند؛ دیدگاهی که دارای نکاتی در مورد پاسخ به سؤالات بحثانگیز است تا پرسش به سؤالاتی که با حقایق قابل اثبات پاسخ داده شوند. پنج حوزه موضوعی اول سکولاریسم، دیدگاههایی درباره موضوعات مشخصی می باشند که میتوانند تقریباً از طریق مفهوم اصلی «سکولار» درک شوند وهر جا که کسی زحمت انجام آن را با کمی دقت علمی به خود دهد، به طور عینی فردی سکولار نامیده می شود. فرد می تواند زندگی سکولار داشته باشد و به سکولاریسم پایبند باشد یا دست به اقدامات سکولاریستی بزند، و به عرف و شیوه های مردمی بپردازد و در نهادهای سکولار شرکت کند، بدون اینکه خود را سکولار بداند. سکولار بودن بیشتر شبیه یک عابر پیاده می ماند تا یک متخصص پا پزشک (Podiatrist) پزشکی که تغییرات آناتومی پا و سایر اختلالات آنرا می داند. حال اگر مشاهده شود که شما از مسیرهای پیاده روی عمومی استفاده میکنید، شما یک عابر پیاده هستید مهم نیست که به کسی بگویید که عابر پیاده هستید یا خیر. به عبارت دیگر، افراد سکولار لزومی ندارند که بدانند چگونه یک "سکولاریست" باشند زیرا هیچ ضرورتی وجود ندارد که تایید کند شما یک فرد سکولار می باشید. اما دانش پژوهان و محققین می توانند برای بررسی موضوع سکولاریته و سکولاریزاسیون گزارشاتی از جوامع گوناگون بدست آورند و نظریه پردازی کنند.
از سویی دیگر، سکولاریسم از آن نوع موضوعاتی است که معمولاً راه خود را در جوامع می یابد و از سکولارها حمایت می کند. هیچ نوع سکولاریستی وجود ندارد که بتوان آن را شناسایی کرد. نگرشهای سکولاریستی را میتوان در مکانهایی یافت که بنظر بعید می آیند. افراد مذهبی که ممکن است یک یا چند برنامه سکولاریسم را تأیید کنند، مانند تأمین بودجه آموزش عمومی یا جدا کردن دین از دولت، میتوان آنان را که دارای مواضع «سکولاریستی» می باشند ارزیابی کرد. سکولارها مانند مذهبی ها اولویت های خود را در جوامع و در بافت های اجتماعی که افراد نظرات خود را در آنجا ابراز می دارند، انتخاب می کنند. در نتیجه آنچه به عنوان سکولاریسم و کنشگری سکولاریستی در میدان نشان داده می شود، از کشوری به کشور دیگر و حتی از یک قلمرو هر چند کوچک به قلمروی دیگر بسیار متفاوت است. سکولاریسم در یک جامعه بودایی ممکن است اشتراکات کمی با سکولاریسم در یک جامعه مسیحی داشته باشد. فرهنگ اسلامی به سختی در هر کشور مسلمان یکسان است، بنابراین سکولاریسم در آن کشورها نیز متفاوت به نظر می رسد. هر نوع سکولاریسم دیدگاهی مشخص با نکات ویژه ای ارائه میکند که در زمینه و شرایط مناسب آن جامعه معنا پیدا میکند. به سخن دیگر هیچ فرمولی را برای پیشبرد سکولاریسم نباید از قبل به طور انتزاعی جستجو کرد.
همانطور که در برخی از فصل های این کتاب به صراحت بیان می گردد، سکولاریسم از سکولاریزاسیون متمایز می باشد. سکولاریزاسیون می تواند در طول تاریخ بشر بدون هیچ گونه تلاش آشکار یا سازمان یافته برای توجیه یا پیشبرد آن رخ دهد. سکولاریزاسیون به تعداد زیادی از افراد سکولار جهت ترویج عمومی سکولاریسم نیاز ندارد، زیرا ابعاد سکولار در نهادهای اجتماعی و فرهنگی میتواند از فعالیتهای معمولی افراد در گروهها، حتی گروههای مذهبی پدیدار شود و توسعه یابد. جوامع دینی طی دورههای زمانی طولانی، ابعاد سکولار را مانند نهادهای آموزشی، اقتصادی یا سیاسی و در غیاب هرگونه تلاش عمدی برای ترویج سکولاریته یا سکولاریزاسیون توسعه دادهاند. این گسترش صرفاً به این دلیل که شرایط اجتماعی تغییر یافته باعث برانگیختن و توسعه آن ویژگیهای سکولار شده است. برای مثال، دولتهایی که از الزام دین واحد یا ترویج هر دینی خودداری میکردند، ، گهگاه در جریان تمدنها و امپراتوریها ظاهر میشدند، بدون اینکه اصلاً هیچ سکولاریست سیاسی در آن دخالت داشته باشد. این در واقع یک ویژگی غیرمعمول تمدن مدرن غرب و میراث آن از تمدن یونانی- رومی است که روشنفکران توجیهات سکولار را برای دولت ها تدوین کرده و دولت هایی تا حدودی سکولار ایجاد کرده اند.
اگرچه سکولاریسم به شکلی شامل حمایت و پیشبرد سکولاریزاسیون می باشد، اما سکولاریسم را نمی توان با این قضاوت و داوری که «بی اعتقادی در حال رشد است»، تقلیل داد. «سکولاریزاسیون در حال گسترش است،» «سکولاریزاسیون به دنبال مدرنیزاسیون» می باشد، «سکولاریزاسیون به دنبال علم» و در نتیجه «سکولاریزاسیون اجتناب ناپذیر است». بنابراین دین باوران می توانند تا حدی اعتبار چنین داوری هایی را بپذیرند، آنان در صورت تایید واقعی، بدون اینکه احساس کنند سکولاریسم را تایید کرده اند. سکولاریسم می تواند در جایی که بی اعتقادی و سکولاریزاسیون رو به افول است، هیچ مدرنیزاسیون یا علمی وجود ندارد، یا حتی در جایی که گسترش دینداری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد، فعال و پر جنب و جوش ظاهر شود. سکولاریسم ممکن است (به ناحق) از پیشبینیهای جامعهشناختی یا سیاسی آسودگی خاطر پیدا کند، اما پیشبینیهای ناامیدکننده نمیتوانند در نقطه نظرات سکولاریسم رخنه کند.
از آنجا که سکولارها در سکولار بودن خود توافق دارند، اما لزوماً در مورد اینکه چرا باید از دین اجتناب شود یا در مورد برنامه های خاصی در برابر دین مقاومت کنند، موافق نمی باشند. در نتیجه پدیده «چند سکولاریته» (polysecularity) باید ارزیابی گردد. همانطور که در برخی از فصول این کتاب محققین به تفصیل بیشتر در این مورد می پردازند و پیدایش سکولاریته را در قالب مخالفت آشکار با دین یکسان نمی دانند. در سرتاسر تاریخ و فرهنگ بشری، مراحل و شیوههای بسیاری از سکولاریسم در مقاومت در برابر عقاید و نهادهای دینی وجود داشته است. مورخان بطور محدود فرض می کنند که سکولاریسم و مدرنیسم دوقلوهایی هستند که از یک مادر اروپای غربی متولد شده اند، اما مقاومت روشنفکران در برابر مذهب در سراسر جهان باستان و تاریخ اندیشه شرقی وجود دشت و یک پدیده غیر عادی نبود.
شش حالت و وضعیت کلی سکولاریسم مدرن از دیدگاه غرب برجسته و نمایان می باشد: سکولاریسم سیاسی، سکولاریسم اقتصادی، سکولاریسم آموزشی، سکولاریسم اخلاقی، سکولاریسم علمی و نقد مذهبی.
سکولاریسم سیاسی: دفاع کردن از کارکردهای سکولار دولت (نظام حکومتی)، سکولار بودن نظام حکومتی بر اساس قانون اساسی و ارتقای و ترویج حکومت هایی که بی طرفی قانونی نسبت به مذاهب و استقلال نسبی از آنها را نشان می دهند.
سکولاریسم اقتصادی: ترویج ارزشهای مادی و پیشرفت اقتصادی توسط نظامهای اقتصادی نسبتاً آزاد از کنترل مذهبی، همراه با بررسی دقیق اقدامات پیشنهادی برای رفاه سکولار. از آنجا که سکولاریسم اقتصادی ممکن است نیاز به بررسی دقیق دولت داشته باشد، حمایت از سکولاریسم سیاسی در این مورد ممکن است که کارساز باشد.
سکولاریسم آموزشی: حمایت از گسترش آموزش ابتدایی و متوسطه که با تلقینات مذهبی یا تبلیغ دینی همراه نباشد. از آنجایی که ممکن است این امر مستلزم نظارت بر مدارس خصوصی و یا مدارس دولتی تحت حمایت دولت باشد، حمایت از سکولاریسم سیاسی میتواند در این امر نیز کارساز باشد.
سکولاریسم اخلاقی: تبیین علمی برای اخلاق انسانی، توجیهات فلسفی برای اعتبار و اقتدار اخلاق، و ترویج انواع نظام های اخلاقی که فقط مبانی طبیعت گرایانه و اهداف سکولار مانند تعالی و سعادت انسانی دارند.
سکولاریسم علمی: مطالعه؛ توسعه و ترویج علوم و روش شناسی آنها، جهان بینی های علمی و طبیعت گرایانه، فضایل و آرمان هایی که پژوهش های علمی و جوامع علمی نمونه ای از آنها می باشند. بررسی و تبین علمی دین و تجربه های (حکومت های) دینی.
نقد دینی: نقد دین و توجیه بی ایمانی با استفاده از ابزارهای و دلایل سخن سنجانه، جدلی و منطقی. افزایش سکولاریته شخصی در جامعه در کنار کاهش نفوذ دینی در جامعه یک هدف اصلی می باشد. بیان استدلال های فکری علیه دین در حوزه خداشناسی و دفاع از آن (استدلالات).
سکولاریسم سیاسی اغلب نسبت به دیگر انواع سکولاریسم مهمتر و یا حتی ضروری تلقی می شود، زیرا فقدان آن بطور عملی پیگیری مؤثر بقیه انواع سکولارها را ناکارآمد می کند. نقد دینی در صورت لزوم همواره در حمایت از انواع سکولاریسم آمادگی دارد و با استحکام سایر آنها، اثربخشی بیشتری پیدا میکند.
فهرست انواع سکولاریسم به راحتی قابل تقسیم به اجزای فرعی و یا گسترش آنها می باشد و هیچ ادعایی برای کلی یا جامع بودن آن وجود ندارد. همچنین باید تکرار کرد که جوامع مختلف شاهد الگوهای مشخصه خود از سکولاریسم های فعال می باشند. شاید سکولاریسمهای اقتصادی و سیاسی برای زمانی پویاترین باشند و در زمانی دیگر سکولاریسمهای آموزشی و اخلاقی و یا هر ترکیب دیگری از آن. مطمئناً نمی توان از انواع سکولاریسم انتظار داشت که با هم یک مسیر را طی کنند و با سرعتی مشابه یکدیگر پیش روند.
این کتاب شش موضوع اساسی سکولار را در شش فصل بررسی و ارزیابی می کند.
بخش یکم: در این بخش یوهانس کواک (Johannes Quack) ضمن جهت گیری و شناسایی اصول و قواعد سکولار؛ سکولاریتی، سکولاریزاسیون و سکولاریسم»، و بازبینی بر این مفاهیم، کاربردها و روابط متقابل آنها را شرح می دهد. او آنچه را که جهان بینی سکولاریسم مینامد، از سکولاریسم سیاسی متمایز میکند و به تاریخهای درهم تنیده و تعهدات معاصر آنها اشاره میکند. در ادامه این بخش آریلا کیسار (Ariela Keysar) باورهای خداناباوران، غیرمذهبیها و مذهبیها را با یکدیگر مقایسه و به طور خاص نگرش متفاوت آنها را در مورد مسئله تضاد علم با دین تحلیل میکند. سپس استیو بروس (Steve Bruce) رابطه بین مدرنیسم و روندهای سکولاریزاسیون را ردیابی کرده است و نتیجه می گیرد که شرایط برای سکولاریزاسیون بیشتر در غرب همچنان مساعد می باشد. مارک یورگنزمایر(Mark Juergensmeyer) در مورد دوگانگیهای غیرضروری روایت سنتی مبنی بر اینکه سکولاریسم باید با دین در تضاد باشد را ارزیابی میکند و افراط گرایی در هر دو دیدگاه را بیان می دارد. ژاک برلینربلا (acques Berlinerblau) اصول سکولاریسم سیاسی و لیبرالیسم که اکنون امروزه رویکردهای متمایزی را به سکولاریسم شکل داده است را در روند ظهور تاریخی آنها در اروپا بررسی میکند،. در پایان جاناتان فاکس (Jonathan Fox) صحنه سیاسی معاصر را بررسی میکند تا دریابد که کدام نوع از سکولاریسم سیاسی قادر است دموکراسیهای سراسر جهان را هدایت میکنند.
بخش دوم: این بخش به بررسیهای عمیقی از «دولتهای سکولار»، و مناطق منتخبی از کشورها که سکولاریزاسیون و سکولاریسم تأثیرات قابل توجه اما بسیار متغیری در آنها داشتهاند؛ می پردازد. در مورد مدلهای غربی حکومت، فصلهایی از جان پری (John Perry) درباره انگلستان و آمریکا؛ آملی باراس (Amélie Barras) درباره فرانسه؛ کنان سوینک (Kenan Sevinc)، رالف دبلیو هود جونیور (Ralph W. Hood Jr) و توماس کولمن (Thomas Coleman) درباره ترکیه؛ و گای بن پورات (Guy Ben-Porat) درباره اسرائیل در این بخش آورده می شود. همچنین برای مناطق خاورمیانه، آفریقا و جنوب آسیا، فصلهایی از عبدالله سعید (Abdullah Saeed) درباره اسلام؛ بافور تاکی (Baffour Takyi) درباره آفریقای جنوب صحرا؛ و ویدهو ورما (Vidhu Verma) درباره هند در این بخش وجود دارد. فصلهای اضافی نیز توسط سونجا لوهرمن (Sonja Luehrmann) در باره اتحاد جماهیر شوروی و سپس روسیه و چنگ-تیان کو (Cheng-tian Kuo) مقایسه چین و تایوان نوشته شده است.
بخش سوم: این بخش «مقابله با سکولاریسم سیاسی»، مباحث سیاسی و فلسفی در مورد اهمیت ویژه تجارب سکولاریسم و مزایا و مشکلات نسبی آنها را ارائه میدهد. کریستینا لافونت (Cristina Lafont)، شادیا دروری (Shadia Drury) و راجر تریگ (Roger Trigg) در این بخش از پیشنهاد و نظریه بحث انگیز لیبرالیسم جهت فرسایش یا حذف دین از حوزه عمومی را مورد بحث قرار میدهند.آنها علیرغم اختلافاتشان با یکدیگر، این موضوع را در نظر دارند که کدام اعتقاد مذهبی در جامعه مذهبی می تواند به زندگی عمومی و دولت سکولار کمک کنند. در ادامه جیکوب گودسون (Jacob Goodson) مواضع در حال تکامل یورگن هابرماس (Jürgen Habermas) در مورد سکولاریسم، جوامع چند مذهبی و پساسکولاریسم را با توجه به اینکه موضوع چند فرهنگی و احترام به تنوع مذهبی در مرکز توجه قرار دارد، شرح می دهد. همچنین ویت بادر (Veit Bader) در این بخش یک قانون اساسی لیبرال-دموکراتیک را پیشنهاد میکند که از دید او قادر است به مدیریت ظرافتها و بده بستانهای مورد نیاز برای هرگونه اجرای سکولاریسم موثر باشد. طارق مدود (Tariq Modood) به دنبال مصالحهای انعطاف پذیر و کثرتگرا می باشد که روابط دولت-دین را مستحکم کند تا بدینوسیله امکان وجود مذاهب متعدد را فراهم کند. یولانده جانسن (Yolande Jansen)، مانند برخی دیگر از نویسندگان این بخش، هرگونه تقابل ساده انگارانه بین دین و سکولاریسم را زیر سوال میبرد و اصرار دارد که ویژگیهای سیاسی، اجتماعی-اقتصادی، فرهنگی-تاریخی، مذهبی و ایدئولوژیک خاص یک کشور به طور کامل مورد توجه قرار گیرد.
بخش چهارم: این بخش به «سیاستهای کلیسا و دولت» می پردازد و نکات بحثبرانگیز و مناقشهبرانگیزی که امروزه در روابط کلیسا با دولت وجود دراد را بیان می کند. شاید همه نویسندگان این بخش خود را سکولاریست ندانند، اما دستور کارهای معمول سکولاریستی در نوشته های آنان یافت می شود. پل کلیتور (Paul Cliteur) استدلالها یی که علیه نفوذ دین بر سیاست ابراز شده است را توضیح می دهد و از موضع یک سکولار مبنی بر اینکه اخلاق و حقوق بشر باید مستقل از دین باشند را بیان می کند. جیمز آرتور (James Arthur) به منازعات حقوقی جاری در حوزه آموزش و دین میپردازد و برخی از تصمیمات اخیر دیوان عالی و دادگاه حقوق بشر اروپا را در این عرصه مورد بحث قرار میدهد و نیام ریلی (Niamh Reilly) تحولات عمده در بحثهای مربوط به دین و سکولاریسم در زندگی عمومی و سیاسی را شرح میدهد، بویژه در جایی که به نقش زنان و انتقادات از فمینیسم مربوط میشوند. یوهم ناوارو- ریورا (Juhem Navarro-Rivera) و جازمین گارسیا ترخو (Yazmín García Trejo) در این بخش در مورد تنوع نژادی رو به رشد سکولاریسم در آمریکا گزارش می کنند و نشان میدهند که چرا این روند با خروج آمریکاییهای سکولار از حزب جمهوریخواه مرتبط است. سیکیوو هاچینسون (Sikivu Hutchinson) بر موضوع آمریکاییهای آفریقاییتبار تمرکز میکند که به اندازه سایر گروههای فرهنگی سکولار نیستند، با این حال سنتهای سکولار اومانیستی و الحادی در اندیشه آمریکاییهای آفریقاییتبار، ارتدکس مذهبی سیاه پوستان را متعادل کردهاند. در ادامه کارولین مالا کوربین (Caroline Mala Corbin) به بررسی حقوق دین در ایالات متحده میپردازد، جایی که مفاد قانونی آزادی عمل در تصمیمات دیوان عالی کشور قدرتمندتر شده است و حقوق اساسی را از «جداییطلبی» به «بیطرفی» تغییر داده است. دیوید نیوس (David Niose) پروندههای قضایی اخیر و جاری را به عنوان نمونههای هشداردهندهای از مسائل کلیسا- دولت در مورد جنگهای فرهنگی جاری که نشانهای از فروکش کردن آنها دیده نمیشود، ارائه میدهد.
بخش پنجم: این بخش در مورد «سکولاریسم و جامعه»، که به سطح سکولاریسم شخصی بازمیگردد و زندگی واقعی غیرمذهبی را که آنها آن را در گذارها و اختلالات دنیای امروز تجربه کرده اند، بررسی میکند. این دیدگاه و بینشهایی در مورد تجربیات زندگی متنوع سکولار آفریقایی، ژاپنی، یهودی، مسلمان و آمریکایی است. دیوید الر (David Eller)، گفتار «سکولار» را از دید مردم شناسی (anthropologically) بررسی و تحلیل میکند تا بدینوسیله تنوع قابل مشاهده در زندگی سکولار را آشکار سازد. او در این مورد اظهار میدارد که تقابل در دسته بندیهای «مذهبی» و «سکولار» ممکن است دوام نیاورند. جسی اسمیت (Jesse Smith)، دیدگاههای جامعه شناختی خود همان تنوع گسترده زندگی سکولار را تعمیم می دهد و با مثالهای عینی بیشتری از چگونگیِ مسیرهای متنوع امر سکولار، معانی متعددِ آن و نحوهی بیان و تجربهی آن به طرق مختلف، سخن می گوید. لوک گالن (Luke Galen) بر این باور است که امر مذهبی با امر سکولار در هم میآمیزد، از جمله در مواردی که اثرات ادعاییِ دینداری در واقع به سازوکارهای سکولار نسبت داده میشود، به طوری که دینداری نمیتواند هیچ مزیت خاصِ غیردنیایی را مطالبه کند. دیوید یادن (David Yaden)، جاناتان ایوری (Jonathan Iwry)، امیلی اصفهانی اسمیت (Emily Esfahani Smith) و جیمز پاولسکی (James Pawelski) از یافتههای علمی روانشناسی مثبت خود و تغییر آن به سمت دیدگاهی معنا محور (meaning- oriented) و انسان گرایانه از رفاه، جهت کمک به پر کردن شکافهای فرضی در زندگی سکولار استفاده میکنند. رابرت فولر (Robert Fuller) نشان میدهد که چگونه سکولاریسم برای بسیاری از افراد غیرمذهبی که به دنبال مواردی مانند رشد شخصی، رشد فکری، اصالت، توضیحات متافیزیکی؛ اخلاق جمعی و زیست محیطی هستند، با معنویت در هم میآمیزد. ویل جرویس (Will Gervais) و مکسین نجل (Maxine Najle) به تعصبات دیرینه علیه افراد غیرمذهبی روی میآورند و علل تبعیض علیه افراد غیرمذهبی و تأثیر جنبشهای آتئیست را بررسی میکنند. در پایان این بخش مارلین وینل (Marlene Winell) در مورد گذارهای دشواری که بسیاری از افراد سابقاً مذهبی در حین سازگاری مجدد فرهنگی و بهبودهای روانی مورد نیاز پس از کنار گذاشتن تلقینهای مذهبی تجربه میکنند، بحث میکند.
بخش ششم: آخرین بخش این کتاب در مورد «اخلاق و اخلاق سکولار» می باشد نویسندگان این بخش گفتارهایی را گردآوری کرده اند که روشهای مختلفی از روایتهای طبیعت گرایانه از اخلاق و توجیه رویکردهای سکولار به اخلاق توضیح می دهند. اریک ویلنبرگ (Erik Wielenberg) به این مسئله ای میپردازد که مبنی بر اینکه آیا آزادی، اختیار و مسئولیتی که از رفتار اخلاقی انتظار میرود، میتواند در جهان طبیعی (natural world) جای گیرد یا خیر. دنیس کربس (Dennis Krebs) و کالدا دنتون (Kaleda Denton) تفکر علمی فعلی در مورد تکامل طولانی اجتماعی بودن، اخلاق و نوع دوستی (altruism) انسان را شرح میدهند. جان تیهان (John Teehan) تفاوتها و اختلافات عمده بین اخلاق سکولار و اخلاق دینی را ترسیم میکند. سور-هون تان (Sor-hoon Tan) شرح میدهد که چگونه اخلاق سکولار به هیچ تمدن واحدی محدود نبوده است، زیرا فلسفه ارسطو و کنفوسیوس گرایی (Confucianism) به هیچ باور دینی اخروی نیاز ندارند و اخلاق سکولار کنفوسیوسی را میتوان با بازسازی جان دیویی (John Dewey) از دین ترکیب کرد. جوزف بلانکهولم (Joseph Blankholm) به بررسی مظاهر سکولاریسم و اومانیسم سازمان یافته در قرن نوزدهم و بیستم میپردازد و تنشهایی را که هنوز هم مبارزه و چالش ها بر سر سکولاریسم را دامن میزنند، روشن میکند. یواخیم دویندَم (Joachim Duyndam) با نگاهی به آینده، اومانیسم مثبتی را بیان میکند که از آزادی، مسئولیت، عدالت، همبستگی، کثرتگرایی، هنر زندگی و برآوردن نیازهای فعلی بشریت بدون به خطر انداختن توانایی نسلهای آینده (sustainability). حمایت میکند. در نهایت، برایان ترنر (Bryan Turner) با نگاهی فراتر به آینده، به جستجوی سکولار نمونهای برای افزایش طول عمر و زندگی جاودان میاندیشد و با انتخابی که در انتظار ماست بین پساانسانگرایی (posthumanism) و فراانسان گرایی (transhu manism) روبرو میشود.
تعجب و شگفت آور نمی باشد که با توجه به دورانی که در آن زندگی میکنیم، سکولاریسم سیاسی، حکومت دموکراتیک و روابط کلیسا؛ مسجد؛ کنیسه و معبد با دولت در آمریکا، اروپا و سراسر جهان جایگاه برجستهای در هسته اصلی این کتاب دارند. به نظر میرسد این دنیوی بودن؛ به روز شدن واقعیت در حال رخ دادن با روح سکولاریسم سازگار می باشد.
*فیل زاکرمن (Phil Zuckerman) استاد جامعهشناسی و مطالعات سکولار در کالج پیتزر در کلرمونت، کالیفرنیا می باشد. او نویسنده چندین کتاب از جمله «دیگر ایمانی وجود ندارد. (Faith No More) و «جامعه بدون خدا» (Society Without God) و ویراستار چندین جلد کتاب از جمله « خداناباوری و سکولاریته» (Atheism and Secularity) است.
جان آر. شوک (John R. Shook)؛ پژوهشگر فلسفه و مدرس آموزش علوم در دانشگاه بوفالو، نیویورک می باشد. او مدیر آموزش دو سازمان سکولار مانند، مرکز تحقیقات و انجمن اومانیستهای آمریکایی، بوده است. او اخیرا کتابی با عنوان «مناظرات خدا: راهنمای قرن بیست و یکم برای خداناباوران و مؤمنان (و هر کس در این میان)» (God Debates: A 21st Century Guide for Atheists and Believers (and Everyone in Between منتشر کرده است.
Bibliography (کتابشناسی)
Amarasingam, A. (ed.). 2010. Religion and the New Atheism: A Critical Appraisal. Leiden: Brill.
Anon. 1842. “Art. VI. Discourses on the Prophecies relating to Antichrist.” The Quarterly Review 71 (December), 197–243.
Antony, L. (ed.). 2007. Philosophers without Gods: Meditations on Atheism and the Secu lar Life. Oxford: Oxford University Press.
Bagg, S., and D. Voas. 2010. “The Triumph of Indifference: Irreligion in British Society.” In Atheism and Secularity, edited by P. Zuckerman, vol. 2, 91–111. Santa Barbara, Calif.: Praeger.
Baker, J., and B. Smith. 2015. American Secularism: Cultural Contours and Nonreligious Beliefs Systems. New York: New York University Press.
Berger, P. 1999. The Desecularization of the World: Resurgent Religion and World Politics. Grand Rapids, Mich.: Eerdmans.
Berlinerblau, J. 2012. How to Be Secular. Boston: Houghton Mifflin Harcourt.
Bruce, S. 2011. Secularization: In Defence of an Unfashionable Theory. Oxford: Oxford University Press.
Bullivant, S., and M. Ruse (eds.). 2013. The Oxford Handbook of Atheism. Oxford: Oxford University Press.
Cady, L., and E. Hurd (eds.). 2010. Comparative Secularisms in a Global Age. New York: Palgrave Macmillan.
Calhoun, C., M. Juergensmeyer, and J. VanAntwerpen (eds.). 2011. Rethinking Secularism. Oxford: Oxford University Press.
Crockett, A., and D. Voas. 2006. “Generations of Decline: Religious Change in 20th-Centu ry Britain.” Journal for the Scientific Study of Religion 45(5), 567–584.
Csillag, R. 2013. “‘No Religion’ Is Increasingly Popular For Canadians: Report.” Huffing ton Post (May 15). http://www.huffingtonpost.com/2013/05/15/no-religion-is-in creasingly-popular-for-canadians-report_n_3283268.html?utm_hp_ref=religion.
Ellison, N. 1929. Protestant Errors and Roman Catholic Truths. London: Printed for C. J. G. and F. Rivington.
Feeney, D. 2008. Caesar’s Calendar: Ancient Time and the Beginnings of History. Berke ley: University of California Press.
Grossman, C. 2012. “Survey Finds 19% without Religious Affiliation”. USA Today (20 Ju ly). http://usatoday30.usatoday.com/news/religion/story/2012-07-19/no-religion-af filiation/56344976/1.
Halman, L. 2010. “Atheism and Secularity in the Netherlands.” In Atheism and Secularity, edited by P. Zuckerman, 155–175. Santa Barbara, Cal.: Praeger.
(p. 16) Harrington, M. 1985. The Politics at God’s Funeral: The Spiritual Crisis of Western Civilization. New York: Penguin.
Hecht, J. 2003. Doubt: A History. San Francisco, Calif.: HarperSanFrancisco.
Holyoake, G. 1859. Principles of Secularism Briefly Explained. London: Holyoake and Co.
Holyoake, G. 1871. Principles of Secularism Illustrated, 3rd ed. London: Book Store.
Holyoake, G. 1896. The Origin and Nature of Secularism. London: Watts
Jakobsen, J., and A. Pellegrini (eds.). 2008. Secularisms. Durham, N.C.: Duke University Press.
Kitcher, P. 2011. “Challenges for Secularism.” In The Joys of Secularism, edited by G. Levine, 24–56. Princeton, N.J.: Princeton University Press.
Kosmin, B. 2007. “Contemporary Secularity and Secularism.” In Secularism and Seculari ty: Contemporary International Perspectives, edited by B. Kosmin and A. Keysar, 1–13. Hartford, Conn.: Institute for the Study of Secularism in Society and Culture.
Kosmin, B., and A. Keysar. 2009. American Religious Identification Survey (ARIS 2008) Summary Report. Hartford, Conn.: Institute for the Study of Secularism in Society and Culture. http://commons.trincoll.edu/aris/files/2011/08/ARIS_Report_2008.pdf.
Larue, G. 1996. Freethought across the Centuries: Toward a New Age of Enlightenment. Washington, D.C.: American Humanist Association.
Levine, G. (ed.). 2011. The Joy of Secularism: 11 Essays for How We Live Now. Princeton, N.J.: Princeton University Press.
Martin, M. (ed.). 2007. The Cambridge Companion to Atheism. Cambridge, U.K.: Cam bridge University Press.
Merino, S. 2012. “Irreligious Socialization? The Adult Religious Preferences of Individuals Raised with No Religion.” Secularism and Nonreligion 1(1), 1–16.
Mullen, S. 1987. Organized Freethought: The Religion of Unbelief in Victorian England. New York: Garland.
Pew Research Center. 2012. “‘Nones’ on the Rise.” http://www.pewforum.org/Unaffili ated/nones-on-the-rise.aspx.
Pew Research Center. 2015. “America’s Changing Religious Landscape.” http:// www.pewforum.org/2015/05/12/americas-changing-religious-landscape/.
Putnam, R., and D. Campbell. 2010. American Grace: How Religion Divides and Unites Us. New York: Simon & Schuster.
Reader, I. 2012. “Secularisation R.I.P? Nonsense! The ‘Rush Hour away from the Gods’ and the Decline of Religion in Contemporary Japan.” Journal of Religion in Japan 1(1), 7– 36.
Royle, E. 1974. Victorian Infidels: The Origins of the British Secularist Movement, 1791– 1866. Manchester, U.K.: University of Manchester Press.
Savela, T. 2015. “More Atheists than Believers, But 60 Pct on the Fence.” NL Times (16 January). http://www.nltimes.nl/2015/01/16/atheists-believers-60-pct-fence/.
Shook, J. 2010. The God Debates: A 21st Century Guide for Atheists, Believers (and Every one in Between). Malden, Mass.: Wiley-Blackwell.
Smith, G. 2008. A Short History of Secularism. New York: I. B. Taurus. Taylor, C. 2007. A Secular Age. Cambridge, Mass.: Harvard University Press.
Turner, B. S. 2011. Religion and Modern Society: Citizenship, Secularisation and the State. Cambridge, U.K,: Cambridge University Press.
Watson, P. 2014. The Age of Atheists: How We Have Sought to Live Since the Death of God. New York: Simon & Schuster.
WIN/Gallup International. 2012. Global Index of Religiosity and Atheism. Zurich: WIN- Gallup International. http://www.wingia.com/web/files/news/14/file/14.pdf.
(p. 17) WIN/Gallup International. 2015. “Losing our Religion? Two Thirds of People Still Claim to Be Religious.” http://www.wingia.com/en/news/ losing_our_religion_two_thirds_of_people_still_claim_to_be_religious/290/.
Zuckerman, P. 2008. Society without God: What the Least Religious Nations Can Tell Us about Contentment. New York: New York University Press.
Zuckerman, P. (ed.). 2010. Atheism and Secularity, 2 vols. Santa Barbara, Calif.: Praeger.
Notes: (یادداشتها)
(1.) The Reasoner 11, no. 6 (25 June 1851): 88.
(2.) Ibid. On Search’s identity, see Royle, Victorian Infidels (1974, 155).
(3.) Quoted in Holyoake, Principles of Secularism Briefly Explained (1859, 3).
(4.) The Reasoner 30, no. 10 (October 1871): 145.
(5) The same book was published simultaneously in America with the title English Secu larism.
6)) Consult polling by the American Religious Identification Survey (Kosmin and Keysar 2009), WIN/Gallup International (2012), and the Pew Research Center (2012, 2015). See also Merino (2012). Putnam and Campbell (2010), and Grossman (2012)
(7) SCI (2011). Selected Findings of National Population and Housing Census بایگانیشده در ۳۱ مه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine. Tehran: Statistical Centre of Iran, p. 26, ISBN 978-964-365-848-9
(8) GALLUP WorldView - data accessed on 14 September 20117
