صداهای یک قتل عام
نمونه های مخرب و زیانباری از خشونت های دولتی (حکومتی) وجود دارد که باعث آسیب های اجتماعی میگردد. یادآوری و ثبت تاریخی چنین خشونت هائی که به روح و روان جامعه آسیب میرساند میتواند در تسکین و تسلای احساس ناباورانه ما موثر باشد.
کته اشمیت کلویتس (Käthe Schmidt Kollwitz / سوسیال دمکرات پروسی 1945-1867) در لیتوگرافی سال 1924 خود با عنوان "دوباره جنگ، هرگز" مجموعه ای از خاطرات جمعی درد و خشونت جنگ را به تصویر کشیده است. او در همان زمان اعلام کرد که خشونت های جمعی (قتل عام) هرگز نباید تکرار گردد. آلفردو جار (Alfredo Jaar) در "هندسه وجدان" (Geometry of aconscience) خود در سال 2010 لوحه ای در محوطه موزۀ یادبود حقوق بشر در سانتیاگوی شیلی و در یادبود کسانی که در اثر کودتای دیکتاتوری پینوشه جان باخته بودند و یا کسانی که برای همیشه از این واقعه آسیب دیده بودند را نصب کرده است. در بوینس آیرس، در پارک دلامموریا (Parque de la Memoria) یک بنای یادبود برای قربانیانی که در خشونت های بی سابقه دولت دیکتاتور- نظامی آرژانتین در سالهای 1969-1983 جان خود را از دست داده بودند، ساخته شده است. همچنین بعد از 150 سال الغای فرضی برده داری در ایالات متحده آمریکا تلاش های جدید و ابتکارات نوینی در جهت یادآوری نیاکان پدر و مادری ما (سیاه پوستان) ادامه دارد تا بدین وسیله بتوان به نژاد پرستی در این سرزمین خاتمه دهیم.
در سال 2006 انجمن تونی موریسن (Toni Morrison) هفتاد و پنجمین سالگرد این نویسنده را با افتتاح پروژه "نیمکت کنار پیاده رو" جشن گرفت. این پروژه در واقع پاسخی به تاملات موریسن در بارۀ عدم وجود یادبود های برده داری بود. او در این باره مینویسد که:
"جائی نیست که من یا شما بتوانیم برویم، فکر کنیم یا نکنیم. (جائی نیست) برای فراخواندن و گردهمائی افراد و یا جائی برای یادآوری فقدان بردگان .... هیچ یادبودی نیست، لوحی و یا نشانی، حلقۀ گلی و یا دیوار حک شده ای و یا لابی یک آسمان خراشی، هیچ برج 300 فونی وجود ندارد و هیچ نیمکت کوچکی در کنار پیاده روئی" (1)
این انجمن تا کنون بیست نیمکت (برای یادآوری بردگان سیاه پوست) را در نیویورک محله هارلم - فرانسه، در فورت دو فرانس در مارتینیک – سولیانس آیلند در کارولینای جنوبی- والدن وودز در لینکلن ماساچوست و ... نصب کرده است.
با وجودی که خشونت های روزافزون و فوق العاده در پوشش رسمی دولت ها آشکارا و نهان انجام گرفته (و می گیرد) تا کنون هرگز اقدامی جهت یادآوری جمعی نسبت به این نوع خشونت ها و قربانیان آن که بطور سیستماتیک، بی رحمانه و در نهان سر به نیست شده اند، در عرصۀ بین المللی انجام نگرفته است.
یکی از چشمگیرترین نمونه های تروریست دولتی، قتل عام زندانیان سیاسی تابستان سال 1988 در ایران است. در این قتل عام تخمین زده می شود که تعداد زندانیان سیاسی که با احکام فرا قانونی (نظام جمهوری اسلامی) اعدام شده اند تعدادی ما بین 4000 تا 10000 نفر می باشد. این اعدام شدگان نه از حکم اعدام خود با خبر بودند و نه حتی خانواده های آنان از محل دفن شان مطلع شدند. ناصر مهاجر در "صداهای یک قتل عام" مجموعه ای از روایت ها، نوشته ها، تحقیقات و شواهد ارائه شده از سوی بازماندگان و اعضای خانواده ها اعدام شدگان را جهت یادآوری و زدوده نشدن جنایات دهشناک (رژیم جمهوری اسلامی) از حافظه تاریخی جهانیان (بزبان انگلیسی) منتشر کرده است.
من به عنوان یک فعال سیاسی با سابقه در ایالات متحده آمریکا عمیقا تحت تاثیر مقاومت این انسانهای پیشرو و رادیکال در ایران قرارگرفته ام. برخی از بهترین خاطرات سیاسی من تلاش در جهت همبستگی و اتحاد (با ایرانیان) در دهه 1960 علیه رژیم (دیکتاتوری) شاه ایران می باشد. من در سال 1967 هنگامیکه تظاهراتی از سوی سازمان دانشجویان سوسیالیست آلمان علیه شاه در برلین برپا شده بود و یک دانشجو بنام بنو اونه زورگ (Benno Ohnesorg) بوسیله پلیس در آن تظاهرات کشته شد، شرکت داشتم. من هنوز خاطرات زنده ای از ترس شدیدی که ساواک در میان ایرانیان در آمریکا و اروپا و البته در ایران ایجاد کرده بود را به یاد دارم. در آن زمان اتحاد وهمبستگی با جنبشهای پیشروی درون ایران در واقع بمعنای بعدی از فعالیت های اساسی ضد امپریالیستی بشمار می رفت. اگر ما با تهاجمات ارتش آمریکا در ویتنام را به چالش کشیدیم و در اتحاد با مردم ویتنام در کنار آنها ایستادیم ما با همان نیرو حمایت آمریکا از شاه را نیز مورد چالش قرار دادیم و با همبستگی و اتحاد با مردم ایران در جبهه ضد امپریالیستی آنها به مبارزه پرداختیم. با توجه به چنین سابقه ای آیا امروز ما نباید از خود انتقاد کنیم که در حمایت از متحدین جنبش های پیشرو و مترقی کوتاهی کرده ائیم؟ نباید از خود انتقاد کنیم که چرا اجازه داده ائیم سران جمهوری اسلامی تا به امروز بر روی جنایات خود از جمله جنایات قتل عام زندانیان سیاسی سرپوش بگذارند؟
من بعنوان پژوهشگری که در مورد پدیده و سیر تدریجی تغییر شکل مجموعه زندان صنعتی ] که در واقع توصیف ازدیاد سریع جمعیت زندانهای آمریکا است و نیز نفوذ سیاسی شرکت های خصوصی زندان و مشاغلی که کالا و خدمات را برای سودآوری به سازمانهای زندان دولتی ارائه میدهند تا از کارگر ارزان (کارگر زندانی) و .. استفاده کنند[ و نقش اصلی نژاد پرستی در این ساختار تحقیق و مطالعه میکنم و نیز بعنوان یک فعال در طول سالیان متمادی به سازمانهائی که در جهت دفاع از حقوق بشر فعالیت میکنند، یاری میرسانم، نگران اِعمال سیاست افزایش زندانیان در زندانهای جمهوری اسلامی می باشم. رژیمی که هنوز مسئولیت قتل عام زندانیان سیاسی سال 1988 را بطور رسمی نه تنها نپذیرفته است بلکه آنرا انکار هم میکند. این رژیم اصولا از زندان و زندانیان بعنوان یک حربه در جهت سرکوب مخالفین استفاده می کند.
امروزه هزاران نفر در پشت میله های زندان در ایران بسر میبرند. با توجه به اینکه ایالات متحده آمریکا بالاترین میزان زندانی در جهان را دارد، ایران نیز از میزان بالائی در این مورد برخوردار است و این رژیم در پاسخ به مشکلات سیاسی، اقتصادی خود به سرکوب، زندان و اعدام روی می آورد.
من بعنوان یک زندانی سابق که تا آستانه اعدام پیش رفته است، کسی که جانش را مدیون تلاش خستگی ناپذیر اتحاد جنبشهای بین المللی است، این واقعیت را عمیقا می پذیرد که ما در ایالات متحده آمریکا نتوانستیم برای متحدین خود کاری انجام دهیم و از نزدیک به شرایط و وضعیت زندانیان سیاسی در ایران بپردازیم. از این بایت بسیار متاسف و ناراحت می باشیم. درست است که یک پنهان کاری گسترده از اعدام فرا قانونی هزاران زندانی سیاسی در سال 1988 انجام گرفته بود تا جائیکه حتی اعضای خانواده های اعدام شده نیز از سرنوشت عزیزان خود بی خبر بودند، ( با توجه به این واقعیت اما بودند کسانیکه نسبت به قتل عام زندانیان سیاسی 1988 در ایران واکنش نشان دادند)* از جمله همانطور که خوانندگان "صداهای یک قتل عام" خواهند آموخت بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی تصور میکردند که بستگان آنها یا در آستانه آزادی از زندان قراردارند و یا می پنداشتند زندانیانی که بخاطر اعمال بسیار جزئی مانند پخش روزنامه و یا معاشرت با اعضای گروه های سیاسی مخالف بزودی از زندان آزاد میشوند. باید توجه داشت که برخی از این زندانیان اعدام شده محکومیتشان بپایان رسیده بود و خانواده های آنان به انتظار دیدن آنها بودند. همچنین عده ای از زندانیان از ناپدید شدن ناگهانی رفقای خود از زندان تصور میکردند که آنها یا آزاد شده اند و یا به بندهای دیگر زندان منتقل گشته اند. اما همگی غافل از آن بودند که کمیسیون مرگ بعد از بازجوئی های مجدد در حد پرسش و پاسخ چند جوابی آنان را محکوم به مرگ کرده است. اغلب این زندانیان سیاسی بطور دستجمعی به دار آویخته و اجساد آنان بطور مخفیانه (در مناطق ناشناخته سراسر کشور) دفن شدند. در واقع یک پنهان کاری غیر قابل نفوذ از سوی مقامات دولتی در جهت ممانعت از گردش اطلاعات در مورد قتل عام صورت گرفته بود. همانطور که "صداهای یک قتل عام" تاکید میکند، اعضای خانواده های زندانیان سیاسی اعدام شده که تصور چنین فاجعه ای برایشان بسیار ناگوار و باور نکردنی بو با عزمی راسخ سرانجام توانستند راز نهان این قتل عام را آشکار نمایند. بدیهی است که جا دارد از مقاومت و تلاش تک تک اعضای خانواده های قربانیان و بازماندگان این جنایت و نیز ایرانیان داخل (و خارج از کشور) کسانی مانند ناصر مهاجر، محقق تاریخ مدرن ایران و تبعیدی سیاسی سپاسگزاری کرد که توانستند با مصاحبه ها، نوشتارها تحقیقات مستند در مورد سیستم زندان های جمهوری اسلامی حقایق را بویژه حقایق قتل عام زندانیان سیساسی 1988 که میرفت به آرامی از یادها برود آشکار، بازگو و یادآوری کنند.
مادران خاوران مانند مادران میدان مایو (Mothers of the Plaza de Mayo) در آرژانتین قدرت، استقامت و ذکاوت سیاسی خود را در واکنش به شرایط سیاسی مشابه بخوبی نشان دادند. مادران خاوران نخستین کسانی هستند که برای دستیابی به اطلاعات در مورد عزیران ناپدید شده خود تلاش خستگی ناپذیری را آغاز کردند و به همین دلیل نه تنها گورهای دستجمعی از جمله خاوران کشف شد بلکه افرادی که مسئول اعدام های غیر قانونی بودند (تا حدودی) شناسائی شدند. در سال 2004 دروازه گورستان خاوران را با غل و زنجیر مسدود ساختند و پنچ سال بعد به دستور مقامات حکومتی آنرا با بولدوزر تخریب نمودند.
واکنش و پاسخ مسئولین رژیم جمهوری اسلامی به مادران خاوران و دیگر کسانی که برای دادخواهی تلاش میکنند و یا کسانیکه درصدد برگزاری یادبود قربانیان میباشند، نشان از ترس و واهمه آنان از آشکار شدن جزئیات این فاجعه دارد. آنان هنوز در پنهان نگه داشتن ابعاد این فاجعه اصرار می ورزند.
در زیر نویس "آغشته به خون" گزارش سازمان عفو بین الملی در سال 2018 آمده است که: "چرا قتل عام زندانیان سیاسی بمثابه جنایات علیه بشریت محسوب میشود."
تمرکز سازمان عفو بین المللی بر یکی از فجیع ترین خشونت های دولتی در تاریخ معاصر ایران بیشتر به دلیل آنست که رژیم بطور رسمی بازماندگان و اعضای خانواده های زندانیان سیاسی اعدام شده و نیز مدافعان حقوق بشر که برای برگزاری مراسم یادبود کشته شدگان (تابستان سیاه 1988) تلاش میکنند را بعنوان افرادی شرور و فتنه انگیز قلمداد میکند تا بدینوسیله در تحریف واقعیت اعدام های غیر قانونی مخالفان سیاسی دهه 1980 خود صحه گذارد. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که بسیاری از افرادی که در اعدام های غیر قانونی سال 1988 شرکت داشته اند و یا مسبب ناپدید شدن بسیاری از زندانیان بودند در واقع افرادی می باشند که در ایران دارای مناصب مهم تصمیم گیری هستند. بدیهی است که این افراد در ادامه فضای پنهان کاری در مصونیت از مجازات خود بهره می برند. این گزارش بطور متقاعد کننده ای استدلال میکند که جنایات و قتل عام زندانیان سیاسی و ناپدید شدگان اجباری زندانیان بوسیله دولت ایران نه تنها در گذشته رخ داده است بلکه تا زمانیکه مقامات رژیم حقایق را در مورد سرنوشت زندانیان قتل عام شده فاش نکنند و از محل دفن آنان پرده بر ندارند این نوع جنایات از سوی آنها ادامه خواهد داشت." (2)
دادگاه ایران (ایران تریبونال) که با الگوبرداری از دادگاه راسل در سال 1966 توسط برتراند راسل و ژان پل سارتر جهت تحقیق در مورد جنایات جنگی ایالات متحده آمریکا در ویتنام تشکیل شده بود، با شرکت حقوق دانهای مشهور بین المللی مانند جان دوگارد،(Johan Dugard) مایکل منسفیلد (Michael Mansfield) و پاترشیا سلرز (Patricia Sellers) جهت بررسی جنایات رژیم جمهوری اسلامی برگزار گردید و در پایان (مسئولین) این رژیم را به نقض آشکار حقوق بشر متهم کرد. در حکم صادره 5 فوریه 2013 این دادگاه آمده است که:
- 1- (مسئولین) رژیم جمهوری اسلامی مرتکب جنایات علیه بشریت و شهروندان خود در میان دوره سالهای 1989-1988 و نقض قوانین بین المللی شده اند.
- 2- جمهوری اسلامی ایران طبق میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مسئولیت کامل در نقض فاحش حقوق بشر از جمله حقوق شهروندان خود را به عهده دارد.
- 3- حقوق عرفی بین المللی، جمهوری اسلامی را به دلیل ارتکاب سیستماتیک و گسترده جنایات علیه بشریت در مدت زمان 1988-1989 کاملا مسئول و جوابگو می شناسد.(3)
شاید کسانی باشند که میگویند این واقعه مدتها پیش رخ داده است و امروز ما نمیتوانیم در مورد آن کاری از پیش ببریم. اما این واقعیت که بیش از سی سال از وقوع این قساوت میگذرد خود دلیل قانع کننده ای برای یک جنبش متحد بین المللی است که در جهت حمایت از دادخواهی بازماندگان و اعضای خانواده های زندانیان سیاسی قتل عام شده در سال 1988 اقدام کند.
مقامات دولتی جمهوری اسلامی مسئول سرکوب کسانی هستند که امروز خواهان دادخواهی عزیزانشان میباشند که به دلیل مخالفت با حکومت دینی قتل عام شده اند و در گورهای دستجمعی دفن گردیده اند.
امروز به همان اندازه که طشت رسوائی و پنهان کاری رژیم جمهوری اسلامی در مورد قتل عام زندانیان سیاسی از بام افتاده است، به همان اندازه چالش ها آغاز گردیده. اکنون با وجود بر ملاشدن راز جنایات این رژیم هنوز به اندازه کافی جزئیات بسیاری در مورد این فاجعه دهشناک وجود دارد که باید آشکار گردد. "صداهای این قتل عام" از ما میخواهد فریاد برآوریم.
ما نمیتوانیم ساکت بمانیم.
آنجلا دیویس
ترجمه: ن. نوری زاده
- 1- https://www.tonimorrisonsociety.org/bench.html,accssed February 4 ,2020
- 2- Blood-soaked secrets (London: Amnesty International),p.9.
*- https://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/nehzate%20azadi-koshtare_67.pdf